local oscillator


اصطلاح
برق و الکترونیک
16 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
نوسانساز محلي ~ نوسان ساز گيرنده ي سوپر هترودين ؛خروجي آن با سيگنال حامل RF ورودي در مخلوط کننده مخلوط مي شود تا سيگنال لازم براي lF با بسامد کمتر توليد شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت local oscillator معنی local oscillator معنی local oscillator به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک local oscillator در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
location
مکاني که مي تواند به طور يکتا براي ذخيره ي داده سيستم کامپيوتري تعيين شود .

locked-in line
خط قفل شونده ~ خط تلفني که بعد از گذاشتن گوشي از سوي تلفن کننده بر قرار مي ماند . مدارهاي خودکاري به اين منظور در ايستگاههاي پليس و آتش نشاني نصب مي شوند تا تلفن کننده هاي ناشناس خبر دهنده ي تهديد بمب گذاري ،خبر غير واقعي آتش سوزي وساير تماسهاي مزاحم و همچنين در خواستهي کمک حقيقي را رديابي کند .

locked osillator
نوسان ساز قفل شده ~ نوسان ساز موج سينوسي که بسامد آن مي تواند با يک سيگنال خارجي براي کنترل بسامد تقسيم شده به يک عد ~ صحيح قفل شود . اين نوسان ساز مي تواند يک مقسم بسامد باشد .

locked - oscillator detector
آشکار ساز با نوسان ساز قفل شده ~ نوعي آشکار ساز که به مدولاسيون دامنه پاسخ نمي دهد بنابر اين نيازي به محدود کننده افزايش ندارد . اين مدار سهمدار تانک دارد ، هر مدار روي بسامد يگنال خامل تنظيم مي شوند و طوري قرار مي گيرند که جريان متوسط فقط با بسامد سيگنال تغيير مي کند . اين مدار به عنوان اشکار ساز ...

locded - oscillator quardrature - grid FM detector
آشکار ساز FM شبکه ربعي با نوسان ساز قفل شده ~ آشکار ساز ~ FM که به عنوان آشکار ساز شبکه ربعي راه اندازي مستقيم براي سيگنالهاي قوي و آشکار ساز با نوسان ساز قفل شده براي سيگنالهاي نسبتاً ضعيف عمل مي کند . در بعضي گيرنده هاي تلويزيوني وجود دارد.

locked - rotor current
جريان رتور قفل شده ~ جرياني که موتور الکتريکي در حالت سکون مي کشد. گ

lock - in
قفل کردن ~ همزمان سازي دو نوسان ساز با تزويج آنها به يکديگر با اعمال پالسهاي همزماني به طوري که بسامدهاي آنها برابر با نسبت بسامدهاي آنها يک عدد صحيح باشد .

lock - in amplifier
تقويت کننده قفل شونده ~ تقويت کننده اي که از نوعي همزمان سازي خودکار با سيگنال مرجعي خارجي براي آشکار سازي و اندازه گيري تابش الکترومغناطيسي بسيار ضعيف در طول موجهاي رايويي يا نوري با وجود سطح نويز بسيار بالا استفاده مي کند . در کار بردهاي اپتوالکترونيکي مي توان سيگنال مرجعي که به طور همزمان با چرخ ...

lock- in range
محدوده ي قفل ~ محدوده ي بسامدي که نوسان ساز مي تواند در آن با سيگنال همزمان ساز، همزمان شود .

lock- on
قفل کردن ~ لحظه اي که رادار به طور خود کار شروع به رديابي هدف خود مي کند .