magnetic clutch


اصطلاح
برق و الکترونیک
15 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
کلاژ مغناطيسي ~ کلاژِ که در آن حرکت با جذب بين قطبهاي مغناطيس شده از يک شفت گردان به شفت ديگر منتقل مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت magnetic clutch معنی magnetic clutch معنی magnetic clutch به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک magnetic clutch در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
magnetic contactor
کنتاکتور مغناطيسي ~ کنتاکتور ~ تحريک شونده با ابزارهاي الکترومغناطيس .

magnetic core
هسته مغناطيسي ~ هسته فلزي فريتي در يک پيچک يا ترانسفورماتور که با افزايش اندوکتانس پيچک و تزويج ميان سيم پيچهاي ترانسفورماتور ، مسيري بهتر از هوا را براي شار مغناطيسي به وجود مي آورد .

magnetic current sheath
پوشش جريان مغناطيسي ~ پوششي که در سطح پلاسماي قرار گرفته در ميدان مغناطيسي ايجاد مي شود . بار فضا مي تواند مثبت يا منفي باشد . جريان شبکه مانندي در طول سطح پوشش و عمود بر ميدان مغناطيسي جاري مي شود .

magnetic damping
ميرايي مغناطيسي ~ ميرا کردن حرکت مکانيکي با واکنش ميان ميدان مغناطيسي و جريان توليد شده در اثر حرکت سيم پيچ در ميدان مغناطيسي .

magnetic declination
زاويه ي انحراف مغناطيسي ~ زاويه بين شمال حقيقي ( جغرافيايي ) و شمال مغناطيسي ( جهت عقربه قطب نما ) اين زاويه در مکانهاي مختلف متفاوت است و سال به سال تغيير مي کند.

magnetic deflection
انحراف مغناطيسي ~ منحرف کردن باريکه الکتروني با استفاده از ميدان مغناطيسي ، مانند آنچه که در لامپ تصوير تلويزيون انجام مي شود .

magnetic delay line
خط تاخير مغناطيسي ~ خط تاخيري که داده ها را در کامپيوتر ذخيره مي کند . اين خط تاخير در اصل از يک محيط انتقال فلزي تشکيل شده است که سرعت انرژِ مغناطيسي منتشر شونده در طول آن نسبت به سرعت نور کم است . ذخيره ي سازي با گردش الگوهاي موجي که معمولاً حاوي اطلاعات به شکل دودويي هستند انجام ميشود .

magnetic dip , magnetic inclination
شيب مغناطيسي ، زاويه تمايل مغناطيسي ~ زاويه اي که ميدان مغناطيسي زمين در يک مکان خاص با افق مي سازد .

magnetic dipole , magnetic doublet
دوقطبي مغناطيسي ، دوگانه مغناطيسي ~ دوقطبي ابتدايي تشکيل دشه از ذرات هسته اي دو قطبي مغناطيسي شامل دو قطب مغناطيسي برابر است که قطبهاي متضاد دارند . بسيار به يکديگر نزديک اند و انقدر کوچ اند که ويژگيهاي جهت دار آن مستقل از شکل و اندازه هستند .

magnetic ~ discriminator
مميز مغناطيسي ~ تقويت کنده مغناطيسي با ترانسفورماتور و عناصر ديگر که مي توان قطبيت و دامنه پالسها ي رمز گذاري شده را حس کند . مميز مغناطيسي ولتاژ هاي کنترل خروجي توليد مي کند که مي تواند جهت سکان موشک هدايت شده را در طول پرواز تصحيح کند .