magnetic dip , magnetic inclination


اصطلاح
برق و الکترونیک
35 حرف
5 کلمه
معانی و توضیحات
شيب مغناطيسي ، زاويه تمايل مغناطيسي ~ زاويه اي که ميدان مغناطيسي زمين در يک مکان خاص با افق مي سازد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت magnetic dip , magnetic inclination معنی magnetic dip , magnetic inclination معنی magnetic dip , magnetic inclination به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک magnetic dip , magnetic inclination در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
magnetic dipole , magnetic doublet
دوقطبي مغناطيسي ، دوگانه مغناطيسي ~ دوقطبي ابتدايي تشکيل دشه از ذرات هسته اي دو قطبي مغناطيسي شامل دو قطب مغناطيسي برابر است که قطبهاي متضاد دارند . بسيار به يکديگر نزديک اند و انقدر کوچ اند که ويژگيهاي جهت دار آن مستقل از شکل و اندازه هستند .

magnetic ~ discriminator
مميز مغناطيسي ~ تقويت کنده مغناطيسي با ترانسفورماتور و عناصر ديگر که مي توان قطبيت و دامنه پالسها ي رمز گذاري شده را حس کند . مميز مغناطيسي ولتاژ هاي کنترل خروجي توليد مي کند که مي تواند جهت سکان موشک هدايت شده را در طول پرواز تصحيح کند .

magnetic disk
ديسک مغناطيسي ~ ديسکي با روکش مغناطيسي شونده که داده هاي دودويي با انواع ديگر اطلاعات را م يتوان براي ذخيره سازي و قرائت روي آن ضبط کرد . از ديسکهاي مغناطيسي به طور گسترده اي به عنوان حافظه ي خواندني / نوشتني در کامپيوتر ها استفاده مي شود .

magnetic domain , domain
حوزه ي مغناطيسي ، حوزه ~ سطح مغناطيس شده ي قابل حرکت از ماده ي مغناطيس نازک - پوسه که وجود يا عدم وجود آن ميتواند نشان دهنده ي 0 يا 1 باشد . هر دو حالت پايدار ( غير فرار ) هستند و در نتيجه تحت تاثير قطع برق کامپيوتر قرار نمي گيرند . جهت مغناطيس شدگي در حوزه ي موازي با صفحه ي ماده ي و حدود 100 برابر ...

magnetic electron multiplier
ضرب کننده الکتروني مغناطيسي ~ ضرب کننده الکتروني که در آن مسيرهاي الکترونهاي ثانويه گسيل شده با اعمال ميدان مغناطيسي کنترل مي شود .

magnetic field
ميدان مغناطيسي ~ فضا يا ناحيه اي که در آن نيروي مغناطيسي بر ~ بارهاي الکتريکي در حال حاضر تاخير بگذارد . ميدان مغناطيسي مي تواند ناشي از يک پيچک يا رساناي حامل جريان ، آهنرباي دائمي يا خود زمين باشد .

magnetic fielde strengthn ( H) , magnetizing force
شدت ميدان مغناطيسي ، نيروي مغناطيس کنندگي ~ اندازه ي بردار ميدان مغناطيسي ، در يکاهاي SI ان را بر حسب آمپر بر متر بيان مي کند . قبلاً در يکاهاي CGS ~ بر حسب اورسند بيان ميشد .

magnetic film memory
حافظهوسه اي مغناطيسي ~ حافظه مغناطيسي که اساس آن از يک پوسه مغناطيسي تشکيل مي شود و براي نوشتن و خواندن اطلاعات به کار مي رود . براي ساخت آن چندين هزار آلمان در هر اينچ مربع با روشهاي الکتريکي در خلا ، آبکاري الکتريکي زدايش ، شيميايي و شيوه هاي ديگر توليد مدارهاي مجتمع در کنار هم قرار مي گيرند . به ...

magnetic flaw detector
آشکار ساز ترک مغناطيسي ~ اشکار ساز ترکي که در آن يک جسم فريتي با آهنرباي الکتريکي يا دائمي مغناطيسي شده ، سپس جوهري حاوي ذرات کوچک آهن ر روي آن پاشيده مي شود به اين ترتيب سطح يا اطراف سطح تکها به شکل خطوط سياه مشخص مي شود . اگر سطح جم قبل از آزمايش به رنگ سفيد در آيد . ديدن ترکها آسانتر مي شود .

magnetic flowmeter
مغناطيسي ~ جريان سنجي که بر اساس مقدار ترکيبهاي مغناطيسي موجود در مايع يا ماده ي خميري شکل عمل مي کند . ابتدا بايد آن را براي مقدار ماده مغناطيسي موجود در واحد حجم درجه بندي کرد.