magnetic fielde strengthn ( H) , magnetizing force


اصطلاح
برق و الکترونیک
50 حرف
8 کلمه
معانی و توضیحات
شدت ميدان مغناطيسي ، نيروي مغناطيس کنندگي ~ اندازه ي بردار ميدان مغناطيسي ، در يکاهاي SI ان را بر حسب آمپر بر متر بيان مي کند . قبلاً در يکاهاي CGS ~ بر حسب اورسند بيان ميشد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت magnetic fielde strengthn ( H) , magnetizing force معنی magnetic fielde strengthn ( H) , magnetizing force معنی magnetic fielde strengthn ( H) , magnetizing force به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک magnetic fielde strengthn ( H) , magnetizing force در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
magnetic film memory
حافظهوسه اي مغناطيسي ~ حافظه مغناطيسي که اساس آن از يک پوسه مغناطيسي تشکيل مي شود و براي نوشتن و خواندن اطلاعات به کار مي رود . براي ساخت آن چندين هزار آلمان در هر اينچ مربع با روشهاي الکتريکي در خلا ، آبکاري الکتريکي زدايش ، شيميايي و شيوه هاي ديگر توليد مدارهاي مجتمع در کنار هم قرار مي گيرند . به ...

magnetic flaw detector
آشکار ساز ترک مغناطيسي ~ اشکار ساز ترکي که در آن يک جسم فريتي با آهنرباي الکتريکي يا دائمي مغناطيسي شده ، سپس جوهري حاوي ذرات کوچک آهن ر روي آن پاشيده مي شود به اين ترتيب سطح يا اطراف سطح تکها به شکل خطوط سياه مشخص مي شود . اگر سطح جم قبل از آزمايش به رنگ سفيد در آيد . ديدن ترکها آسانتر مي شود .

magnetic flowmeter
مغناطيسي ~ جريان سنجي که بر اساس مقدار ترکيبهاي مغناطيسي موجود در مايع يا ماده ي خميري شکل عمل مي کند . ابتدا بايد آن را براي مقدار ماده مغناطيسي موجود در واحد حجم درجه بندي کرد.

magnetic fluid
سيال مغناطيسي ~ مخلوط معلق ذرات آهن يا ذرات فريت کلوتيدي در يک سيال حامل . مخلوط معلق کلوئيدي را مي توان با يک ميدان مغناطيسي از لحاظ موقعيت ، مکان ، شکل ، وزن مخصوص ، سطح ، خط سير يا سرعت کنترل کرد. بر عکس با اعمال ميدان مغناطيسي به سيلا کلاژ مغماطيسي ، ذرات آهن به يکديگر زنجير مي شوند و حالت جامد ...

magnetic fluid clutch
کلاژ سيال ~ مغناطيسي ~ کلاژ اصطکاکي که با مغناطيسي شدن مايع مخلوط معلق ذرات ريز آهن در گير مي شود . اين مايع بين قطبهاي نصب شده روي شفتهاي ورودي و خروجي قرار دارد .

magnetic flux
شار مغناطيسي ~ خطوط نيروي مغناطيسي ناشي از آهنربا .

magnetic flux density (B ) magnetic inducion
چگالي شار مغناطيسي ، القاي مغناطيسي ~ تعداد خطوط نيروي مغناطيسي در واحد سطح عمود بر راستاي خطوط ، يکاي SI آن تلا است . قبلاً از گاوس براي چگالي شار مغناطيسي دريکاي CGS ~ استفاده مي شد .

magnetic focusing
کانوني کردن مغناطيسي ~ کانوني کدرن باريکي الکترون از طريق عملکرد ميدان مغناطيسي .

magnetic forming , electromagnetic forming
شکل دهي مغناطيسي و شکل دهي الکترو مغناطيسي ~ شکل دهي فلز به شکلهاي مختلف با سستفاده از ميدانهاي مغناطيسي قوي که فلز را در برابر قالب شکل دهي مي فشارد . ميدان مغناطيسي با شارژ بانک خازني بزرگ و سپس تخليه انرژِ ي آن روي پيچک القايي در زماني کمتر از يک ميليونيم ثانيه توليد مي شود .

magnetic gap
شکل مغناطيسي ~ بخش غير مغناطيسي ، مانند شکاف هوايي ، در مدار مغناطيسي .