magnetic wave


اصطلاح
برق و الکترونیک
13 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
قطعه موج مغناطيسي ~ قطعه اي که به انتشار موج مغناطوالاستيک يا مغناطو ستاتيک ~ در داخل يا روي سطح ماده ي مغناطيسي يا دي الکتريک بستگي دارد . کاربردهاي اين قطعات قابل مقايسته با قطعات ديگري است که در انواع ديگر تاخير ريز موج به کار مي روند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت magnetic wave معنی magnetic wave معنی magnetic wave به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک magnetic wave در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
magnetism
مغناطيس ~ خاصيت ويژه آهن ، فولاد ~ و چند ماده ي مغناطيسي خاص ديگر اين مواد مي توانند خطوط نيروي مغناطيسي را که قادر به واکنش متقابل با ميدانهاي الکتريکي با ميدانهاي مغناطيسي ديگر هستند ف توليد يا هدايت کنند .

magnetization
مغناطيس شدگي ~ 1. درجه مغناطيسي شدن جسم خاص ~ 2. فر ايند مغناطيسي شدن ماده ي مغناطيسي .

magnetizing current , exciting current
جريان مغناطيسي کننده ، جريان تحريک ~ جرياني که در سيمپيچ اوليه ترانسفورماتور قدرت ، هنگامي که باري به سيم پيچ ثانويه متصل نشده است ، جاري مي شود اين جريان ميدان مغناطيسي را در هسته به وجود مي آورد و انرژِ اتلاف توان بي ياري را در هسته فراهم مي آورد .

magnetoelastic energy
انرژِي مغناطوالاستيک ~ انرژي مريوط يه تغيير در ابعاد ماده ي فرو مغناطيس در حين مغناطيسي شدن .

magnetoelectric
مغناطو الکتريک ~ توليد ولتاژهايي يا روشهاي مغناطيسي مانند آنچه که در ژنراتور معمولي انجام مي شود .

magnetoelectirec effect
اثر مغناطو الکتريکي ~ يکي از آثاري که در هنگام قرار گرفتن ماده ي حامل جريان الکتريکي در ميدان مغناطيسي متقاطع مشاهده ~ مي شود. اين آثار شامل اثر هال ، اثر اتينگشازن ، اثر نرنست و مقاومت مغناطيسي هستند .

magnetoelectric transducer
تراديسنده مغناطيسي - الکتريکي ~ تراديسنده اي که ولتاژ توليد شده در اثر حرکت رسانا در ميدان مغناطيسي را اندازه گيري مي کند .

magnetograph
مغناطيس نگار ~ ابزاري که طيف نوري را براي اندازه گيري شدت ميدان مغناطيسي در گازهاي داغ ، مانند گازهاي داغ خورشيد و ستارگان ديگر ، تحليل مي کند .

magnetohydrodynamics
مغناطو هيدروديناميک ~ مطالعه آثار ميدانهاي مغناطيسي بر گازهاي يونيده فوق گرم و سيالهاي رسانا . اين مطالعه ، موضوع تحقيقات ب روي گداخت کنترل شده در نيروگاههاي هسته اي است و به عنوان روش توليد توان الکتريکي با بازدهي بيشتر از ژنراتورهاي بخار به کار مي رود .

magnetoionic wave component
مولفه موج مغناطو يوني ~ هر يک از دو مولفه موج پلاريزه بيضوي که در ان موج پلاريزه شده خطي که در يونسفر منتشر ميشود. به دليل ميدان مغناطيسي جدا مي شود .