matching


اصطلاح
برق و الکترونیک
8 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
تطبيق ~ اتصال دو مدار يا دو قسمت به يکديگر به طوري که امپدانس هاي آنهابا يک قطعه تزويج کننده ، برابر با متعادل شده باشد تابيشترين مقدار انرژِ منتقل شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت matching معنی matching معنی matching به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک matching در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
matching device
قطعه ي تطبيق دهنده ~ قطعه اي که امپدانس هاي نامتعادل مانند ترانسفورماتور خروجي گيرنده راديويي را تطبيق مي دهد .

matching diaphragm
ديافراگم تطبيق ~ ديافراگمي که از شافي در صفحه ي فلزي ~ نازک تشکيل شده است و به منظور تطبيق ، در مسير عبور موجبر قرار مي گيرد . جهت شکاف نسبت به تعد طولاني موجبر تعيين کننده عملکرد آن به عنوان راکتانس خازني يا سلفي است .

matching stub
زايده تطبيق دهنده ~ طول کوتاهي از يک خط انتقال دو سيمه متصل به آنتن يا انتهاي گيرنده ي خط انتقال معمولي براي افزودن راکتانس خازني يا سلفي به منظور تطبيق امپدانس ، راسناي اتصال کوتاه کننده مي تواند زبانه اي باشدکه در طول زايده حرکت مي کند .

matching transformer
ترانسفورماتور تطبيق ~ ترانسفورماتوري که بين امپدانسهاي نابرابر ، به منظور تطبيق امپدانس ، قرار داده مي شود . تا بيشترين مقدار انرژي منتقل شود .

match- terminated
پايان تطبيق يافته ~ پايان يافتن خط انتقال به باري که مشخصه امپدانس آن برابر با خط است.

math coprocessor
پردازنده جانبي رياضيات ~ مداري که محاسبات اعشاري را پردازش مي کند . ريزپردازنده هاي پيشرفته از يک تراشه براي اين منظور استفاده مي کنند .

matrix
ماتريس ، آرايه ~ 1. شبکه منطقي کامپيوتري که از آرايه مستطيل شکل از فصل مشترکهاي پايانه هاي ورودي /روجي ، با ديودها ، فيوزها . ضد فيوزها يا ساير عناصر مداري متصل به بعضي از اين فصل مشترکها تشکيل مي ود اين شبکه معمولاً به عنوان رمزگذاري يا رمز گشا به کار برده مي شود . 2. بخشي از يک فرستنده تلويزيوني ...

matrixing
آرايه سازي ~ فرايند انجام تبديل رمز با استفاده از ماتريس مانند تبديل اجزاي رنگ سيگنال تلويزيوني از شکل يه شکل ديگر .

matrix sound system
سيستم صداي ماتريسي ~ سيستم صداي چهار باندي که چهار کانال ورودي آن با فرايند ~ رمز گذاري به دو کانال . براي ضبط يا پخش استريوي FM تبديل مي شوند . اين دو کانال براي پخش در سيستم دريافت استريوي چهار باندي به چهار کانال رمز گشايي مي شوند . سيستم ماتريسي را مي توان به سيستم 4-2-4 ~ تعبير کرد که در مقابل ...

maximum avaerage forwared current
بيشينه متوسط جريان مستقيم ~ بالاترين مقدار متوسط جريان مستقيم که مي تواند در يک ديود به ازاي دماي پيوند معين ، جاري شود .