mean life , average life , life time


اصطلاح
برق و الکترونیک
36 حرف
8 کلمه
معانی و توضیحات
عمر متوسط ، عمر ميانگين ، طول عمر ~ متوسط زماني که يک اتم يا سيستم ديگر به شکل خاصي دجود دارد . عمر متوسط يک هسته ي راديو اکتيو ، برابر با عکس ثابت و آپاشي آن است . عمر متوسط ~ 1/443 برابر نيم عمر راديواکتيو است . عمر متوسط در يک نيمرسانا برابر ~ بازمان لازم براي تزريق حاملهاي اضافي براي ترکيب مجد د با حاملهاي ديگر داراي بار مخالف است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت mean life , average life , life time معنی mean life , average life , life time معنی mean life , average life , life time به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک mean life , average life , life time در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
mean pulse time
زمان پالس ميانگين ~ ميانگين حسابي زمان لبه ~ پايين رونده پالس و زمان لبه بالا رونده ي پالس .

mean range
محدوده ي ميانگين ~ محدوده اي که بيش از نيمي از ذرات مورد نظر در آن قرار گيرند .

mean time between failures
ميانگين زمان بين خطاها ~ معياري براي کيفيت که بر حسب ساعت عمر بيان مي شود . و نشان دهنده ي قابليت اعتماد نسبي يک عنصر ، مدار يا سيستم است اطلاعات MTBF يا بر اساس داده هاي به دست آمده از شرايط کاري حقيقي است يا بر اساس داده هاي راهنماي استاندارد نظامي ~ MILHDBK-217E ~ محاسبه مي شود .

measurand
کميت اندازه گيري ~ متغييري در ابزار دقيق که اندازه گيري مي شود مثلا ً دما ف فشار ف سرعت جريان سيال ف بسامد ، ولتاژ ، جريان و توان

measurement
اندازه گيري ~ تعيين اندازه ، مقدار يا هر پارامتر ديگر يک مشخصه يا کميت .

mechanical axis
محور مکانيکي ~ يکي از محور هاي y ~ در بلور کوارتز ، سه محور y ~ در بلور کوارتز وجود دارد که هر يک به يک زوج از دو وجه مخالف شانزده وجهي عمود هستند .

mechanical filter
فيلتر مکانيکي ~ فيلتري که ار ميله هاي شکل داده شده ي فلزي ساخته شده است که وقتي با تراگردانهاي ووردي و خروجي مغناطوکشسان يا پيزوالکتريک به کار برده مي شوند . همانند تشديد گرماي تزويج شده ي مکانيکي عمل مي کنند . از اين فيلتر در تقويت کننده هاي IF ~ گيرنده هاي داراي قدرت انتخاب زياد استفاده مي شود .

mechanical joint
اتصال ~ مکانيکي ~ اتصالي که با به هم پيچيدن دو رسانا به يکديگر ، يا وصل کردن يک رسانا به پايه به طور مکانيکي ، و بدون لحيم کاري انجام مي شود .

mechanical modulator
مدوله کننده هاي مکانيکي ~ قطعه اي که موج حامل رابا حرکت دادن بعضي از قسمتهاي عنصر مدار ، تغيير مي دهد . مثلا ً صفحات خازن متغير موتوردار يا برشگرهاي موتور دار

mechanical scanning
پويش مکانيکي ~ شيوه پويشي که از يک باريکه نور کنترل شده با ديسک پويش گردان ، آينه گحردان يا قطعه مکانيکي ديگر براي تقسيم تصوير به توالي سريعي از خطوط باريک ، مانند آنچه که در تبديل پالسهاي الکتريکي لازم است. استفاده مي کند .