molecular microwaveamplifier


اصطلاح
برق و الکترونیک
28 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
تقويت کننده ريز موج مولکولي ~ تقويت کننده حالت جامدي که عملکرد آن بر اساس واکنش بين مواد مولکولي بدون بار و ميدانهاي ريز موج است . تقويت کننده هاي پارامتري و ميزر از اين نوع هستند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت molecular microwaveamplifier معنی molecular microwaveamplifier معنی molecular microwaveamplifier به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک molecular microwaveamplifier در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
molecular pump
پمپ مولکولي ~ پمپ خلاي که مولکولهاي گاز را مي مکد و با سايش بين مولکولها و ديسک يا استوانه گردان سريعي به بيرون مي راند .

molecule
مولکول ~ کوچکترين ذره اي که يک عنصر يا ماده مرکب مي تمواند به آن تقسيم شود و همچنان خواص شيميايي آن عنصر يا ماده مرکب را داشته باشد .

mole fracion
کسر مول ~ تعداد اتمهاي ايزوتوپ خاصي از عنصر که به صورت کسري از تعداد کل اتمهاي آن عنصر بيان مي شود که در مخلوط ايزوتوپي وجود دارند .

molybdenum
موليبدون ~ عنصر فلزي که بعضي مواقع براي الکترودهاي لامپهاي الکتروني به کار برده مي شود . عدد اتمي آن 42 است .

molybdenum permallay
آلياژموليبدون ~ آلياژي با تراوايي مغناطيسي بالا که بيشتر از نيکل موليبدون و آهن تشکيل مي شود . در فرمول آن معمولاض 4/0 موليبدون 79/0 نيکل و 17 /0 آهن وجود دارد .

momentary - contact switch
سوييچ اتصال - لحظه اي ~ سوييچي که با برداشته شدننيروي تحريک از شرايط عمل به شرايط عادي مدار بر مي گردد .

monatomic layer
لايه تک اتمي ~ پوششي که از لايه اي به ضخامت يک اتم تشکيل مي شود .

monitor
نمايشگر ، ناظر ~ 1. ~ ابزاري که به طور پيوسته يا با فاصله هاي زماني شرايطي را اندازه گيري مي کند که بايد در حدود از پيش تعريف دشه اي نگه داشته شود . مانند تصويرهاي بر داشته شده با دوربين تلويزيوني ف صداي برداشته شده با ميکروفون در استوديو راديو يا تلويزيون ، کميت متغيري در سيستم کنترل فرايند خودکار ...

monitor head
هد نمايشگر ~ هد پخش اضافه در بضي از ضبط صوتها براي فراهم کردن امکان پخش صداي ضبط شده روي نوار در حين ضبط آن .

monitoring
نظارت و نمايش ~ استفاده کردن از دستگاه نظارت يا نمايشگر .