negative feedback , inverse feedback stabilized ~ feed back

negative glow

تابش منفي ~ تابش نور در لامپ کاتد سرد تخليه تابان که بين فضاي تاريک کاتد و فضاي تاريک فارادي اتفاق مي افتد .

negative image , reversed image

تصوير منفي ، تصوير معکوس ~ تصويري که نقاط تاريک آن روشن و نقاط روشن آن تاريک شده باشند .

negative impedance

امپدانس منفي ~ امپدانسي که ولتاژ دو سر آن َ، با افزايش جريان عبوري از آن افت مي کند .

negative input - positive output

ورودي منفي - خروجي مثبت ~ مدار منطقي که پالس ورودي منفي شونده را ميپذيرد و پالس خورجيمثبت شونده مي دهد .

negative ion

يون منفي ~ اتمي که الکترونهاي آن از حد عادي بيشتر است و در نتيجه بار منفي دارد .

negative logic

منطق منفي ~ منطق ديجيتالي که ر آن سطح منطقي منفي تر ، 0 را نشان مي دهد استفاده از اين واژه سطح منفي توصيه نمي شود . زيرا در قطعات PNP و NPN ميتواند تعريف متفاوتي داشته باشند . براي جلو گيري از اشتباه بهتر است که دامنه و قطبيت سطوح ولتاژ 1 و 0 در هر مدار منطقي خاص تعريف شود .

negative modulation

مدوله سازي منفي ~ 1. مدوله سازي که در آن افزايش روشنايي متناظر با کاهش دامنه توان فرستنده يمدوله شده ي دامنه است . فرستنده هاي تلويزيوني ايالات متحده و بعضي از سيستمهاي فکس از اين روش استفاده مي کنند 2. مدوله سازي که در آن افزايش روشنايي متناظر با کاهش بسامد فرستنده فکس مدوله شده ي بسامد است .

negative picture phase

فاز تصوير منفي ~ فاز سيگنال تصوير که نوسان ولتاژ سيگنال در آن در جهت معکوس با افزايش درخشندگي است .

negative plate

صفحه منفي ~ صفحه داخلي که به قطب منفي باتري انباره اي متصل مي شود . الکترونها از قطب منفي و از طريق مدار بار خارجي به سمت مثبت جاري مي شوند .

negative reactance

راکتانس منفي ~ خودالقايي منفي که مشخصه ي آن پاسخي است که راکتانس آن با افزايش بسامد ، افزايش مي يابد يا خازني منفي که راکتانس آن با افزايش بسامد کاهش مي يابد . بنابر اين براي تشخيص راکتانس منفي بايد مقدرا آن را در چند بسامد اندازه گرفت .