open - circuit parameter


اصطلاح
برق و الکترونیک
24 حرف
4 کلمه
معانی و توضیحات
پارامتر مدار باز ~ يکي از چهار مجموعه ي پارامترهاي مدار معادل ترانزيستور که عملکرد آن را با انتخاب جريانهاي ورودي و خروجي به عنوان متغير هاي مستقل تعريف مي کند . در هنگام اندازه گيري اين پارامتر بايد ورودي يا خروجي به ازاي جريان متناوب باز باشد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت open - circuit parameter معنی open - circuit parameter معنی open - circuit parameter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک open - circuit parameter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
open - circuit voltage
ولتاژ مدار باز ~ ولتاژ بين پايه هاي منبع وقتي که جريان قابل توجهي از آنها نمي گذارد .

open cllector
کلکتور - باز ~ ساختار خروجي در خانواده هاي منطقي معين در اين نوع قطعات براي رسيدن به ولتاژ سطح پايين مي توان خروجي تزانزيستور فعال را بدون استفاده از مقاومت بالا کشنده ( بين خروجي و منبع تغذيه ) پايين کشيد . مقاومتهاي بالاکشنده معمولاً براي بدست آوردن ولتاز خروجي سطح بالا به مدار افزوده مي شوند . ق ...

open -ended
ته باز ~ مدار يا سيتمي که قابل بسط دادن يا گسترش باشد .

open loop
حلقه باز ~ مسير سيگنال که پسخوردي ندارد.

open - loop gain
بهره ي حلقه باز ~ بهره تقويت کننده که بدون پسخورد اندازه گيري مي شود .

open - loop control system
سيستم کنترل حلقه باز ~ سيستم کنترلي که هيچ ابزاري براي مقايسه خروجي با ورودي براي اهداف کنترلي ندارد .

open subroutine
زبر روال باز ~ زير روال کامپيوتري که به طور مستقيم در مراحل عملياتي خطي وارد مي شود . در مقابل زير روال بسته که بايد با پرش داخل آن شد. زبر روال باز بايد در هر نقطه از برنامه که لازم است . تکرار شود .

open - wire transmission line , open -wire feeder
خط انتقال سيم - باز ~ خط انتقالي که از دو سيم موازي با فاصله تشکيل مي شود که با عايقهايي در فاصله مناسب نگهداشته شده اند تا مقدار امپدانس فراجهش مناسب ايجاد شود . اگر اين خط به طور مناسب ختم شده باشد مانند مقاومت خالص عمل مي کند.

operand
عملوند ~ کميتي که عملياتي با کامپيوتر بر روي آن انجام مي شود .

operate time
زمان عمل ~ کل زمان صرف شده از لحظه برق دار شدن پيچک رله تا باز شدن يا بسته شدن کامل اتصالها .