optoacoustic modulator


اصطلاح
برق و الکترونیک
22 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
مدوله کننده نور - صوتي ~ مدوله کننده اي که در آن موج صوتي و باريکه نور همدوس آن در محيط انتقالي مانند يک بلور موليبدت سرب بر يکديگر تأثير متقابل دارند . اين مدوله کننده مي تواند باريکه ليزر را منحرف و مدوله کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت optoacoustic modulator معنی optoacoustic modulator معنی optoacoustic modulator به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک optoacoustic modulator در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
optocoupler; optosilator
تزويجگر نوري ؛ مجزاساز نوري ~ قطعه حالت جامدي که مجزا سازي بالايي را با تبديل سيگنال ورودي به گسيل نور و تبديل مجدد آن به سيگنال الکتريکي به وجود مي آور. اين تزويجگر از يک گسيلنده نور ( مانند ديود نور گسيل يامادون قرمز LED ~ يا IRED ) و يک آشکارساز نوري ( مانند ترانزيستور نوري ) تشکيل مي شود . تزوي ...

optoelectronic amplifier
تقويت کننده نوري - الکترونيکي ~ تقويت کننده اي که سيگنالهاي ورودي و خروجي و شيوه تقويت آن مي تواند نوري يا الکترونيکي باشد.

optoelectronic device
قطعه نوري - الکترونيکي ~ قطعاتي که نسبت به امواج نوري پاسخ مي دهند، نور گسيل مي کنند يا آن را مدوله مي کنند. امروزه بيشتر اين قطعات حالت جامد هستند ، مانند ديودهاي نور گسيل ( LEDها) ، ديودهاي نوري ، ترانزيستورهاي نوري ، ديودهاي ليزر و تزويجگرهاي نوري.

optoelectronics
علم اپتوالکترونيک ~ شاخه اي از الکترونيک که به قطعات حالت جامد و الکترونيکي ديگر براي توليد ، مدوله کردن ، ارسال و حس کردن تابش الکترومغناطيس در باندهاي فرابنفش ، مرئي ، مادون قرمز طيف مي پردازد . لامپهاي پرتوکاتدي ، صفحه هاي نمايش الکترو درخشايي، ديودهاي نورگسيل ، مدوله کننده هاي نوري ، مبدلهاي تص ...

optophone
فتوفون ~ قطعه فتوالکتريکي که نويسه هاي چاپ شده معمولي را به صداهاي مشخصه اي تبديل مي کند که قابل شناسايي براي افراد نابينا است.

OR
يا ~ عملگر منطقي که خروجي آن 1 منطقي است . اگر حداقل يکي از وروديهاي آن 1 منطقي باشد.

orbit
مدار گردش ؛ گردش ~ 1. مسيري که جسمي در گردش به دور جسم ديگر مشخص مي کند ، مانند مسير ماهواره هاي ساخت بشر به دور زمين . 2. گشتن به دور جسم ديگر .

orbital
اوربيتال ~ 1. واژه اي براي اشاره به الکترونهاي اطراف هسته اتم . 2. تراز انرژي يا تابع موجي که از آن احتمال يافتن الکترون در نقطه اي خاص را مي توان محاسبه کرد.

orbital electron
الکترون مداري ~ الکتروني که در مداري به دور هسته اتم مي گردد.

orbital- electron capture
گيرانداختن الکترون مداري ~ گيراندازي الکترون که معمولاً الکترون آن از مداري از اتم يا مولکول مي آيد که شامل هسته هاي تبديلي است.