order


اصطلاح
برق و الکترونیک
5 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
رتبه ~ 1. بالاترين توان متغير در مخرج تابع انتقال فيلتر که برابر با تعداد قطبها و در فيلتر خازني سوييچ شده برابر با تعداد تقويت کننده هاي عملياتي است ؛ اين عدد تيزي افت در پاسخ فيلتر را تعيين مي کند. 2. تعداد متغيرها يا متغيرهاي نيم تناوب ميدان در طول قطرهاي يک موجبر مدور يا در طول طولاني ترين محور عمودي يک موجبر مستطيلي 3. سلسله مراتب عناوين يا رخدادها.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت order معنی order معنی order به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک order در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
ordinary-wave component; O- wave component
مؤلفه موج معمولي ؛ مؤلفه موج O ~ يکي از دو مؤلفه اي که موج راديويي در هنگام وروديه به يونسفر، تحت تأثير ميدان مغناطيسي زمين ، به آن تجزيه مي شود . مؤلفه موج معمولي مشخصه هايي شبيه به مشخصات مورد انتظار ، در صورت عدم وجود ميدان مغناطيسي دارد . مؤلفه ديگر مؤلفه موج غير معمولي است.

ordinate
عرض ~ مقداري که فاصله عمودي را روي نمودار تعيين مي کند.

organic semiconductor
نيمرساناي آلي ~ ماده آلي که داراي رسانايي زياد غير معمولي است. رسانايي اين ماده اغلب در حضور گازهاي خاصي افزايش مي يابد و ويژگيهاي ديگر شبيه به نيمرساناها دارد . آنتراسن نمونه اي از اين مواد است.

OR gate
دريچه « يا» ~ مدار دريچه ي منطقي چند ورودي که خروجي آن در صورتي که يک يا چند تا از وروديهاي آندر وضعيت از پيش تعريف شده اي قرار بگيرند ، فعال مي شود.

orientation
جهت ~ 1. رابطه بين جهتهاي طول ؛ عرض و ضخامت صفحه کوارتز و محورهاي عمود بر هم بلور مادر 2. موقعيت فيزيکي آنتن جهت دار يا قطعه ديگري که داراي مشخصه هاي جهت دار است.

origin
مبدأ ~ محل تقاطع محورهاي مرجع در نمودار .

original equipment manufacturer
سازنده تجهيزات اصلي ~ سازنده اي که تجهيزاتي را به شکل نهايي توليد ميکند، سازنده به طور معمول قطعات و زير مجموعه هايي را سرهم مي کند که از مابع ديگر به دست آمده اند.

OR logic
منطق « يا» ~ مدار منطقي طراحي شده به گونه اي که هر ورودي آن يک خروجي ايجاد خواهد کرد.

orthoferrite
اورتوفريت ~ ماده مغناطيسي که شامل ترکيبي از فريتها و عناصر کمياب زميني است . اين ماده تشکيل دهنده نواحي مغناطيسي در حافظه هاي حبابي است.

orthogonal mode
حالت متعامد ~ در قطعه مغناطيسي، به حالت عملکرد مشخص شده با دو جهت تحريک عمود بر هم متقابل گفته مي شود .