parabolic antenna . dish antenna


اصطلاح
برق و الکترونیک
32 حرف
5 کلمه
معانی و توضیحات
آنتن سهموي ، آنتن بشقابي ~ آنتني که شامل يک بازتابنده سهموي است که انرژي RF ارسال يا دريافت شده رابه يک باريکه موازي متمرکز مي کند. اين ساختار آنتني در انتنهاي ارسال و دريافت ريز موج زميني و همچنين آنتهاي ارسال و دريافت ماهواره اي رايج است . بعضي از آنتنهاي سهوي بخشي از سهمي کامل هستند ه باريکه ارسال شده را به شکل پراکنده افقي يا عمودي تبديل مي کنند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت parabolic antenna . dish antenna معنی parabolic antenna . dish antenna معنی parabolic antenna . dish antenna به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک parabolic antenna . dish antenna در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
parabolic microphone
ميکروفون سهموي ~ ميکروفوني که براي رسيدن به حساسيت و جهت گيري بهتر در نقطه کانوني باز تابنده صداي سهموي قرار مي گيرد .

parabolic retiector
بازتابنده سهموي ~ بازتابنده اي که سطح دروني آن از گحردش يک سهمي حول محورش تشکيل مي شود . وقتي که يک آنتن فرستنده ريز موج دو قطبي ، شيپوري يا نوع ديگر در نقطه کانوني بازتابنده سهموي قرار مي گيرد بازتابنده پرتوها را به شکل يک باريکه موازي متمرکز مي کند . براي ~ دريافت پرتوهاي دريافتي به سوي آنتن گيرن ...

parallax
اختلاف ديد ~ جابه جايي ظاهري مکان يک جسم در اثر جابه جايي در نقطه مشاهده . در نتيجه اين پ=ديده ، عقربه يک سنجه بسته به زاويه قرائت آن در نقاط مختلفي از درجه بندي ديده مي شود .

parallel circuit
مدار موازي ~ مداري که در آن ولتاژ مشابهي به تمام قطعات اعمال مي شود و مقدار جريان بسته به مقاومت يا امپدانس قطعات ، بين آنها تقسيم مي شود .

paraller cut
برش موازي ~ برش y ~ در بلور ~ کوارتز .

parallel input /out put
ورودي / خروجي موازي ~ ساده ترين و سريع ترين روش براي اتصال قطعات پردازشگر داده با حداقل مداربندي . داده ها به شکل بيتهاي موازي به پهناي باس اتصال کهمعمولاً برابر ~ با پهناي حافظه کامپيوتر ، بر حسب بيت است . منتقل مي شود . با وجود آن که گذرگاههاي 16 بيتي رايج تر هستند . اما گذرگاه هاي 32 بيتي به طور ...

parallel interface ( centronics type )
واسط موازي ~ قرار دادي بر اي اتصالهاي وسط بايت - سريال ، 36 پايه که امروزه به طور گسترده اي به عنوان استاندارد ارتباط بين کامپيوتر و پرينتر به کار مي رود .

parallelism
توازي ~ 1. در محاسبه ، توانايي انجام تعداد زيادي عمليات به طور همزمان ولي مستقل از هم مانند سوييچ کردن همه گيتهاي منطقي آرايه . 2. در شبکه هاي عصبي ، توانايي تاثير گذاشتن همزمان ولي مستقل بر همه نرونها به دليل پسخورد موجود بين اجزا در معماري شبکه .

parallel memory
حافظه موازي ~ حافظه کامپيوتري که در آن همه بيتها ، نويسه ها يا لغتها به يک اندازه قابل دسترسي هستند .

paraller operation
عمليات جاري شدن اطلاعات در يک بخش يا تمام کامپيوتر در دو يا چند خط يا کانال به طور همزمان .