paramagnetism


اصطلاح
برق و الکترونیک
13 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
پارامغناطيس ~ مغناطيسي که داراي تراوايي اندکي بزرگتر از واحد است.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت paramagnetism معنی paramagnetism معنی paramagnetism به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک paramagnetism در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
parameter
پارامتر ~ کميتي که مي توان مقادير دلخواهي به آن نسبت داد مانند مقدار مشخصه ترانزيستور يا لامپ خلأ يا مقدار عنصري از مدار . پارامتر معمولاً در طول مدت مجموعه اي از شرايط معين تغيير نمي کند.

parameterized cell
سلول پارامتري شده ~ بلوکهاي سازنده مدار مجتمع مانند جمع کننده ها، جابه جا کننده هاي شبکه اي يا تسهيم کننده ها که با اندکي اصلاح مي توان آنهارا براي نيازمنيدهايي مانند سرعت ، توان مصرفي يا طول بيت خاص ، مناسب ساخت .

parametric amplifier
تقويت کننده پارامتري ~ تقويت کننده ريزموجي که شامل لامپ الکتروني يا قطعه نيمرسانايي است که رآکتانس آن مي تواند به طور متناوب با ولتاژ AC القا شونده با بسامدي معين تغيير کند.

parametric device
قطعه پارامتري ~ قطعه اي که عملکرد آن به تغييرات بعضي پارامترها با زمان بستگي دارد . مثلاً اين پارامتر مي تواند رآکتانسي باشد که با ولتاژ کنترل AC تغيير مي کند.

parametric frequency converter
مبدل بسامد پارامتري ~ مبدل بسامدي که بر اساس تغييرات پارامتر رآکتانس يک عنصر ذخيره کننده انرژي براي رسيدن به تبديل بسامد عمل مي کند.

parametric modulator
مدوله کننده پارامتري ~ مدوله کننده اي بر اساس تغييرات پارامتر رآکتانس يک عنصر ذخيره کننده انرژي براي ايجاد مدوله سازي .

parametric test
آزمون پارامتري ~ آزموني که شرايط dc يک مدار مجتمع مانند بيشينه جريان نشتي و راه اندازي خروجي رااندازه گيري مي کند.

parasitic
مقادير پراکنده ~ خودالقا و ظرفيت خازني نامطلوب که بين عناصر در قطعات فعال مانند ترانزيستورا يا قطعات غير فعال مانند مقاومتها ياخازنهاي ايجاد مي شود و پاسخ بسامدي را محدود مي کند. مقادير پراکنده در قطعات نيمرسانا رابا روشهاي مجزاسازي موضعي در توليد پولک به حداقل مي رسانند.

parasitic element; passive element
عنصر پراکنده ؛ عنصر غير فعال ~ جزآنتني که به عنوان بخشي از آرايه آنتن جهت دار عمل مي کند ولي هيچ اتصال مستقيمي به فرستنده يا گيرنده ندارد. عنصر پراکنده انرژي دريافت شده را با رابطه فازي که الگوي تابش مطلوب را مي دهد ، بازتابيده يا تابش مي کند.

parasitic oscillation
نوسان پراکنده ~ نوسان خودنگهدار نامطلوي يا ضربه هاي گذرايي که در مدار نوسان ساز يا تقويت کننده خود به خود ايجاد مي شود و معمولاً بسامد آن بيشتر يا کمتر از بسامد کار صحيح است.