Pentium


اصطلاح
برق و الکترونیک
7 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
پنتيوم ~ نشانه تجاري شرکت اينتل براي ريز پردازنده هاي 32 بيتي سري 500 که واحدهاي پردازش مرکزي (CUP) سريع براي کاميپوترهاي شخصي ،سرور و ابر کامپيوترها هستند. هر قطعه از 5/5 ميليون ترانزيستور تشکيل شده است و مي تواند 70 ميليون جمع را در ثانيه انجام دهد . انواع مختلف آن تا سرعت 200mhz موجود هستند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت Pentium معنی Pentium معنی Pentium به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک Pentium در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
pentode
پنتود ~ لامپ الکتروني 5 الکترودي که متشکل از يک آند، يک کاتد، يک الکترود کنترلي و دو الکترود اضافي که معمولاً به صورت شبکه هستند .

perceived noise level
سطح نويز حس شده ~ سطح فشار صداي صوت مرجعي که به اندازه ي يک صداي معين نويزي احساس مي شود . اين مقدار معمولاً بر حسب PNdB بيان مي شود .

percent harmonic distorion
درصد اعوجاج هماهنگ ~ معياري از اعوجاج هماهنگ در سيستم يا جزاي آن . اين مقدار برابر است با 100 برابر نسبت ديشه دوم مجموع مربهاي ولتاژهاي مؤثر (r.m.s ) هر کدام از بسامدهاي هماهنگ جداگانه ،به ولتاژ مؤثر (r.m.s) بسامد اصلي . مقادير جريان را مي توان با مقادير ولتاژ جايگزين کرد .

percent ~ modulation
در صد مدوله سازي ~ ضريب مدوله سازي بيان شده به در صد .

percent ripple
درصد موجک ~ نسبت مقدار موثر ولتاژ موجک به مقدار متوسط ولتاژ کل ، بر حسب درصد .

percptron
پرسپترون ~ شبکه اي از نرونهاي مصنوعي که قابليت شناسايي الگو دارند .

perfboard
برد سوراخ شده ~ شکل ادغام شده واژه perforated ~ board ~ که به برد مداري به شکل ورقه نازک فنلي خالي اطلاق مي شود که داراي سطر ها و ستونهايي از سوراخهاي نزديک به هم براي قرار گرفتن پايه هاي اجزاي مدارهاي موقت است . سوراخهايي به قط 0/043 in با فاصله مرکز به مرکز 0/1in ايجاد مي شوند تا با فاصله استاندا ...

perfect dielectric
دي الکتريک کامل ~ دي الکتريکي که تمام انرژي لازم براي پايدا نگهداشتن ميدان الکتريکي در آن ، با حذف ميدان به سيستم الکتريکي بار مي گردد . خلا تنها دي الکتريک کامل است .

perigee
حضيض ~ نقطه اي در مدار بيضوي که در آن ماهواره در دورترين فاصله از زمين قرا دارد .

period
دوره تناوب ~ زمان لازم براي يک سيکل کامل از مجموعه حوادثي که به طور منظم تکرار مي شوند .