phonograph


اصطلاح
برق و الکترونیک
10 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
گرامافون ~ ابزراي که ارتعاشهاي سيار صوتي روي صفغحه را به امواج صدا تبديل مي کند. در گرافمافون الکتريکي ، حرکت سورن روي شيارهاي ضبط شده به جريانهاي بسامد- صوتي تبديل و براي پخش بلندگو به اندازه کافي تقويت مي شود . در گرامافون مکانيکي . سوزن ديافراگم توليد کننده صدا را مستقيماً تحريک مي کند . صفحه گرداني که صفحه روي آن قرار مي گيرد مي تواند به کمک يک موتور الکتريکي يا فنري به حرکت در آيد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت phonograph معنی phonograph معنی phonograph به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک phonograph در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
phonograph record
صفحه گرامافون ~ ديسکي از جنس ترکيبات شلاک يا پلاستيک وينيل ، که معمولاً 7 ، 10 يا 12 ايچ ( 17/8 ، 25/4 يا 30/5 سانتي متر ) قطر دارد . و صدا به صورت مدوله سازي روي شيارهايي بر روي آن ضبط مي شود . سرعتهاي معمول 16و يک دو ~ ، 33 /يکسوم ، 45 و 78 دور بر دقيقه هستند .

phono jack
فيش مادگي فونو ~ اتصال صوتي مادگي که فيش RCA نيز ناميده مي شود . اين فيش براي دستگاههاي پخش گرامافون ساخته شد. اما استفاده از آن در سيستمهاي صوتي مصرفي رايج شده است . محصول ارزان قيمتي که در انواع مختلف براي نصب روي تابلو يا شاسي و به صورت سيم خطي يا کابلي ساخته مي شود .

phonon
فنون ~ واحد انرژِ ي حرارتي در شبکه ~ بلوزي که مقدار آن معادل با حاصلضرب ثابت پلانک در بسامد ارتعاش حرارتي است .

phono plug
اتصال صوتي نري که فيش RCA نيز ناميده مي شود . اين فيش بر اي دستگاههاي گرامافون ساخته شد. اما استفاده آن در دستگحاههاي صوتي مصرفي نيز رايج شده است . محصول ارزان قيمتي که انواع مختلفي ساخته مي شود .

phosphor
فسفري ~ هر ماده اي با ويژگي فسفرسان ، فلوئورسان يا ويژگي درخشندگي .

phosphor bronze
برنز فسفري ~ آلياژِ از مس ، قلع و فسفر براي ساخت فنرهاي اتصال در سوييچها و رله ها .

phosphor - dot faceplate
صفحه رويي نقطه - فسفري ~ صفحه جاويي شيشه اي لامپ تصوير تلويزيون ماسک سايه اي داراي سه تفنگ الکتروني که نقاط سه گانه فسفري رنگ روي آن قرار دارند .

phosphorescence ~ afterglow
فسفرسان ~ شکلي از درخشندگي که در آن گسيل نور بيش از 10به توان منفي هشت ~ پس از تحريک يا تابش طول موجهاي کوتاه مانند الکترونها ، نور فرابنفش ~ يا پرتوهاي x ادامه مي يادب . اگر تابش نور تنها در هنگام تحريک اتقاف بيفتد نتيجه آن خاصيت فلوئورساني است .

phosphorogen
فسفري ساز ~ ماده اي که خاصيت فسفر سان را در ماده ديگر افزايش مي دهد . مانند منگنز در سولفيد روي .

phosphorus
فسفر ~ عنصر شيميايي با عدد اتمي 15 و وزن اتمي 30/97 از اين عنصر معمولاً به عنوان عنصر آلاينده دهنه در سيليسيم . براي ساختن نيمه رساناي نوع N استفاده مي شود .