picture frequency


اصطلاح
برق و الکترونیک
17 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
بسامد تصوير ~ 1. بسامدي که ناشي از تکرار پويش در سيستم فکس است ~ 2. بسامد قاب .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت picture frequency معنی picture frequency معنی picture frequency به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک picture frequency در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
pictuer inversion
وارونگي تصوير ~ وارون شدن سايه هاي سياه و سفيد در نسخه ضبط شده در سيستم فکس .

picture line - amplifier ~ output
خروجي تصوير تقويت کننده خط ~ پيوند بين امکانات استوديو تلويزيوني و تعذيه خط فرستنده رله ، فرستنده تصويري يا شبکه .

picture line standard
استاندارد خط تصوير ~ تعداد خطوط افقي در يک تصوير تلويزيوني کامل ، استاندارد 525 ntsc ~ خط است .

picture monitor
مونيتور تصوير ~ لامپ اشعه کاتدي و مدارهاي ~ مربوط به آن که براي ديدن تصوير تلويزيوني يامشخصه هاي سيگنالي آن در ايستگاه به کار مي رود .

picture signal
سيگنال تصوير ~ سيگنالي که ناشي از فرايند پويش در تلويزيون يا فکس است .

picture - signal amplitude
دامنه سيگنال تصوير ~ اختلاف بين قله سفيدي و سطح محو سيگنال تلويزيوني .

picture - signal polarity
قطبيت سيگنال تصوير ~ قطبيت ولتاژ سيگنالي که نشان دهنده ناحيه تيره صحنه نسبت به ولتاژ سيگنال نشان دهنده ناحيه روشن است . آن را به صورت سياهي مثبت يا سياهي منفي بيان مي کنند .

picture size
ابعاد تصوير ~ ناحيه ديد مفيد بر روي صفحه نمايش گيرنده تلويزيوني ، بر حسب اينچ مربع .

picture transmiossion
ارسال تصوير ~ ارسال تصوير داراي مقادير سايه تدريجي از طريق سيم يا امواج راديويي . گ

photoelectric liquid-level indicator
نشانگر سطح مايع فتوالکتريک ~ نشانگر سطحي که در آن مايع در حال بالا آمدن ~ باريکه نور يک سيستم کنترلي فتوالکتريکي را قطع ~ مي کند.