photoelectromagnetic effect


اصطلاح
برق و الکترونیک
27 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
اثر فتوالکترومغناطيس ~ وقتي که نور روي سطح تخت يک نيمرساناي فلزي قرار مي گيرد در ميدان مغناطيسي موازي با سطح مي افتد ، زوجهاي الکترون - حفره بيشتري توليد مي شوند. اين حاملها در جهت نور منتشر مي شوند ولي ميدان مغناطيسي آنها را منحرف مي کند تا جرياني با زاويه عمود بر پرتوهاي نور و ميدان مغناطيسي در نيمه رسانا جاري شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت photoelectromagnetic effect معنی photoelectromagnetic effect معنی photoelectromagnetic effect به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک photoelectromagnetic effect در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
photoelectron
فتوالکترون ~ الکترون گسيل شده با اثر فتوالکتريک ~ .

photoemissive
گسيل نوري ~ ويژگي مواد در گسيل الکترون در اثر قرار گرفتن در معرض تابش ناحيه مرئي طيف يا نزديک آن.

photoemitter
نور گسيل ~ ماده اي که در صورت نور ديدن به مقدار کافي ، الکترون گسيل مي کند. الکترونهاي گسيل شده ، با يک کاتد نوري در خلأ جمع مي شوند . اين الکترونها با استفاده از يک گسيلنده نوري داخلي مانند قطعه نور - رسانا يا فتوولتايي و با اندازه گيري تغييري که در مقاومت يا ويژگيهاي ديگر ماده پديد مي آورند ، آشک ...

photoemitter cathode
کاتد نور گسيل ~ کاتد گرم نشده اي که به هنگام قرار گرفتن در معرض نور ، الکترون گسيل مي کند. گسيل الکترون مي تواند در سطح قرار گرفته در معرض نور التهابي ايجاد شود ، مانند لامپهاي خلأ معمولي . همچنين مي تواند در جهت معکوس باشد مانند کاتد نوري ارسال .

photoflash unit
دستگاه فلاش ~ منبع نور الکترونيکي قابل حمل براي عکاسي . اين واحد از منبع توان خازني تخليه شونده ، لامپ فلاش ، باتري براي پر کردن خازن و در بعضي موارد مولد پالس ولتاژ بالا فرمان به فلاش تشکيل مي شود.

photogenerator
مولد نور ~ قطعه نيمرساناي پيوندي که قادر به توليد يا گسيل نور به هنگام دريافت پالس است .

photogoniometer
زاويه سنج نوري ~ زاويه سنجي بر پايه لامپ نوري ، به عنوان قطعه حس کننده طيف پرتو X مور مطالعه و تأثير پراش پرتو X در بلورها.

photographic transmission density; optical density
چگالي عبور فيلم عکاسي ؛ چگالي نوري ~ لگاريتم معمولي شفافيت . فيلمي که 100% نور را عبور مي دهد، چگالي 0 دارد و فيلمي که 10% نور را عبور مي دهد ، داراي چگالي 1 است .

photoionization; atomic photoelectric effect
يونيده سازي نوري ؛ اثر فتوالکتريک اتمي ~ جدا شدن يک يا چند الکترون از اتم يا مولکول با جذب يک فوتون از نور مرئي يا فرابنفش .

photo-island grid
شبکه نور - جزيره ~ سطح حساس به نور لامپ تجزيه تصوير دوربينهاي تلويزيوني .