point; base point; radix point


اصطلاح
برق و الکترونیک
30 حرف
5 کلمه
معانی و توضیحات
نقطه ؛ نقطه مبنا ؛ نقطه radix ~ نويسه يافاصله اي که قسمتهاي صحيح و کسيري يک عبارت عددي را در سيستم عدد نويسي مکاني جدا مي کند. مانند مميز دودويي در عددنويسي دودويي و مميز اعشاري در عدد نويسي ده دهي . آن را نقطه مبنا يا نقطه radix نيز مي نامند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت point; base point; radix point معنی point; base point; radix point معنی point; base point; radix point به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک point; base point; radix point در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
point contact
اتصال نقطه اي ~ اتصال فشاري بين قطعه نيمرسانا و قطعه فلزي .

point-contact diode
ديود اتصال - نقطه اي ~ ديود نيمرسانايي که عمل يکسوسازي را با اتصال نقطه اي انجام مي دهد . اين ديود مي تواند در مدارهاي RFو ريزموج به صورت آشکارساز عمل کند. ديود شاتکي نمونه اي از اين نوع است.

point-contact rectifier
يکسوساز اتصال - نقطه اي ~ ديودي که خاطن پراکنده آن با استفاده از يک اتصال نقطه اي به عنوان پيوند به حداقل مي رسد . به طوري که جاري شدن جريان به صورت شعاعي از پيوند دور مي شود . کاربرد آن در موارد بسامد بالاست.

point-contact transistor
ترانزيستور اتصال نقطه اي ~ ترانزيستوري که داراي يک الکترود بيس و دو يا چند اتصال نقطه اي نزديک به هم در سطح نيمرساناي نوع N است . فشار اين نقاط حجم کوچکي از ماده نيمرساناي نوع P ~ را درزير هر نقطه ايجاد مي کند تا پيوندهاي لازم را براي ترانزيستور PNP ~ به وجود آورند. اين فناوري منسوخ شده است.

pointer
عقربه ~ علامت سوزني شکلي که روي درجه بندي سنجه داراي پيچک متحرک حرکت مي کند.

point-of-sale terminal
پايانه محل فروش ~ جايگزيني براي پرداخت نقدي در معادلات کوچک که عملکرد خريد نقدي را با پايانه داده دائمي که قارد به انجام محاسبات الکترونيکي و انجام نقل و انتقال از کارت اعتباري است ، ترکيب مي کند. داده ها از پايانه به کامپيوتر مرکزي ارسال مي شوند تا اطلاعات خريد پيوسته روزآمد باشد.

point source
منبع نقطه اي ~ منبع تابشي که ابعاد آن در مقايسه با فاصله اي که تابش از آن مورد استفاده قرار مي گيرد ، کوچک است .

point- to - point communication
مخابرات نقطه به نقطه ~ مخابره راديويي بين دو ايستگاه ثابت .

point- to- point wiring
سيم بندي نقطه به نقطه ~ روشي براي سرهم کردن مدارها روي تخته مدار سوراخدار براي ساخت مدارهاي موقت ، معمولاً سيمهاي اتصال خاص لحيم مي شوند تا براي کامل شدن مدار به پايه هاي فعال و غير فعال قطعات متصل شوند. اين روش جانشين ارزانتر اما آزمايشگاهي تر به جاي ساختن مدار چاپي ( PCB) است .

polar
قطبي ~ واژه اي براي اشاره به کميت اندازه گيري شده از قطب يا داشتن قطبي مانند قطبهاي زمين يا آهنربا.