pi network


اصطلاح
برق و الکترونیک
10 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
شبکه پي ~ شبکه اي که سه شاخه امپدانسي متصل به طور سري با يکديگر که مدار بسته اي را تشکيل مي دهد . سه نقطه اتصال پايه ورودي ،پايه خروجي و پايه مشترک ورودي و خروجي را تشکيل مي دهند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت pi network معنی pi network معنی pi network به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک pi network در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
ping
«پينگ» ~ پالس صوتي يا مافوق صوتي ارسال شده از سونار فاصله يابي - پژواکي فعال .

ping analyzer
تحليل گر «پينگ» ~ تحليل گري که بازگشت يا «پينگ» سونار بازتابيده را به طور انتخابي ذخيره مي کند، شکل موج آن تحليل مي کند و نتيجه را روي لامپ اشعه کاتدي نوع ذخيره کننده نمايش ميدهد تا به شناسايي هدف زير آب کمک کند.

pinhole detector
آشکار ساز سوارخ سوزني ~ قطعه فتوالکتريکي که سوراخهاي بسيار کوچک و عيبهاي ديگر را در ورقه هاي متحرک ماده آشکار مي کند.

pin jack
فيش مادگي سوزني ~ فيش مادگي کوچکي که به فيش نري با ضخامت قابل مقايسه با يک سوزن معمولي منطبق مي شود .

pink noise
نويز صورتي ~ نويزي که شدت آن با بسامد در محدوده معيني ،نسبت معکوس دارد و انرژي ثابتي را در هر اکتاو مي دهد .

pioneer 6
پايونير 6 ~ سفينه فضايي 140 پوندي که براي سفري در منظومه شمسي در 16 دسمابر 1965 به فضا پرتاب شد. اين سفينه تا 16 دسامبر 1995 سيگنالهاي مفيدي مي فرستاد که آن را پيرترين سفينه در حال کار ساخت .اين سفينه 35 بار به دور خورشيد گشت و بيش از 18ميليارد مايل را پيمود .

pip
«پيپ» ~ پژواک هدف نشان داده شده روي صفحه رادار .پيپ مي تواند يک لکه روشن نور باشد مانند آنچه که روي صفحه نمايش PPI ديده مي شود يا پالسهاي تيزي به صورت آنچه که روي صفحه نمايش A ديده مي شود ، باشد .

piped program
برنامه خصوصي ~ برنامه راديويي يا تلويزيوني که روي خطوط انتقال تجاري ارسال مي شود .

pipelined operations
عملکرد خط لوله اي ~ حالت عملکردي در صفحه نمايش ،به هنگام عبور جرياني از داده ها ،مانند پيکسلها،از مجموعه اي از مدارهاي پردازش .

piplining
چندگام سازي ~ همپوشاني دستورالعملهاي پردازشي کامپيوتري چند گامي . مثلاً ،در اولين گام يک دستور العمل در گامي به طور همزمان با دومين گام دستور العملي قبلي پردازش مي شود.