power semiconductor


اصطلاح
برق و الکترونیک
19 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
نيمرساناي قدرت ~ نيمرسانايي که قادر به تلف کردن تواني بيش از 1W در عملکرد عادي است . اين قطعه مي تواند جريانهايي تا هزاران آمپر يا ولتاژهاي تا هزاران ولت را ، در بسامدهايي تا 10KHz تحمل کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت power semiconductor معنی power semiconductor معنی power semiconductor به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک power semiconductor در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
power spectrum level
سطح طيفي توان ~ سطح توان آکوستيکي در باند به پهناي 1H به مرکز بسامد معين .

power supply
منبع تغذيه ~ خط نيرو ، مولد ، باتري ، بسته تغذيه يا منبع توان دسگري براي دستگاههاي الکترونيکي .

power transformer
ترانسفورمر قدرت ~ ترانسفورماتور هسته آهني که سيم پيچ اوليه آن به خط نيروي AC متصل است و يک يا چند سيم پيچ ثانويه دارد که مقادير ولتاژ متناوب مختلفي را ايجاد مي کنند.

power transistor
ترانزيستور قدرت ~ MOSFET ~ يا ترانزيستور دو قطبي پيوندي که قادر به تحمل جريانهاي 1A يا بيشتر بدون صدمه ديدن و خراب شدن باشد.

power tube; power-amplifier tube; power output tube
لامپ قدرت ؛ لامپ تقويت کننده توان؛ لامپ خروجي توان ~ المپ الکتروني که قادر به تحمل جريان و توان بيشتري از لامپهاي تقويت کننده ولتاژ معمولي است . از آن به عنوان آخرين طبقه تقويت کننده AF يا در طبقات توان بالاي تقويت کننده RF استفاده مي شود.

power winding
سيم پيچي قدرت ~ سيم پيچي واکنشگر اشباع شدني که توان را از منبع محلي دريافت مي کند.

Poynting's vector
بردار پوينتينگ ~ برداري که جهت و مقدار انرژي جاري در يک نقطه از موج را در لحظه معيني از زمان ، نشان مي دهد.

PPI repeater
تکرار کننده PPI ~ صفحه نمايش راداري که صفحه نمايش نشانگر موقعيت صفحه ، در کنسول اصلي رادار را در مکان ديگر تکرار مي کند.

P-type semiconductor
نيرمرساناي نوع P ~ نيمرساناي نوع P ~ که تجمع حفره هاي متحرک آن بيش از حد است.

practical system
سيستم عملي ~ سيستمي از واحدهاي الکتريکي که در آن واحدها مضرب يا زيرمضربي از واحدهاي CGS هستند . واحدهاي عملي عبارت اند از : امپر ، کولن ، فاراد ، هانري، ژول ، اهم ،ولت ، وات ، وات ساعت .