pressure switch


اصطلاح
برق و الکترونیک
15 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
سوييچ فشاري ~ تراگرداني ~ که شامل پتانسيومتر، نشان دهنه تنش ، قطعه اي با رلاکتانس متغير ، بلور يا قطعه الکتريکي ديگري براي تبديل فشار به خروجي الکتريکي متناسب است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت pressure switch معنی pressure switch معنی pressure switch به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک pressure switch در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
pressurization
مقاوم سازي در برابر فشار جو ~ استفاده از گاز بي اثر يا هواي خشک ف در فشار چندين نيوتن بالاتر از فشار جو در داخل سيستم موجبر رادار يا خط هم محور آب بندي شده . مقاوم سازي در برابر فشار جو با دورنگهداشتن رطوبت از محيط و به حداقل رساندن شکست ولتاژبالا در ارتفاعها زياد . مانع از خوردگي مي شود .

prestore
پيش ذخيره سازي ~ ذخيره کردن کميتي در محل قابل دسترسي در کامپيوتر پيش از نياز به استفاده از آن در روال يا بر نامه کامپيوتري .

pretersonics , acoustoelectronics
پرميترسونيک ، آکوستو الکترونيک ~ شاخه اي از الکترونيک که به امواج آکوستيکي در بسامدهاي ريز موج ( بالاتر از MHZ500 ~ ) که در مواد پيزو الکتريک يا مواد جامد ديگر حرکت مي کنند . مي پردازد .

pretravel
پيش جا به جا يي ~ فاصله يا زاويه اي که محرک يا سوييچ در آن از وضعيت آزاد تا وضعيت عمل کردن ، حرکت مي کند .

pre- TR tube ( pre- transmit- receive ~ tube)
لامپ پيش TR ~ لامپ سوييچينگ RF ~ پر از گاز که لامپ TR زا از توانهاي بيش از حد زياد و گيرنده رادار را از بسامدهايي بجز بسامد اصلي حفاظت مي کند .

preventive maintenance
تگهداشت پيشگيرانه ~ دستورالعمل بارزسي ، آزمايش و تنظيم دوباره سيستم در فاصله هاي زماني منظم ، مطابق با دستورالعملهاي تعريف شده اي ، به منظور جلو گيري ا ز بروز اشکال در خدمات يا به تاخير اندازي تخريب سيستم .

primaries
رنگهاي اصلي ~ رنگهايي با مقدار خواص رنگح ثابت و متغير که وقتي به نسبت مناسب ترکيب شوند رنگهاي ديگر را به وجود ~ مي آورند .

primary battery
باتري اوليه ~ باتري تشکيل شده از يک يا چند پيل اوليه .

primary carrier flow , primary flow
جريان حامل اوليه ، جريان اوليه ~ جريان حاملي که ويژيگيهاياصلي نيمرسانا را معين مي کند .

primary cell
پيل اوليه ~ پيلي که جريان الکتريکي را در نتيجه واکنش الکتروشيميايي که بر گحشت پذير نيست ، ايجاد مي کند .