process control


اصطلاح
برق و الکترونیک
15 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
کنترل فرايند ~ کنترل خودکار يک فرايند صنعتي پيچيده.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت process control معنی process control معنی process control به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک process control در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
process control monitor
نظارت بر کنترل فرايند ~ الگويي از قطعات فعال و غير فعال ساخته شده بر روي پولک نيمرسانا در حين فرايندي که مي تواند براي آزمايش کيفيت قطعات ديگر روي اين زير ساخت به کار رود. عنصر نظارت مي تواند شامل ترانزيستورهاي اثر ميدان ديودها ، مقاونتهاي بار يا مدارهايي مانند نوسان سازهاي حلقوي باشد. داده هاي گرف ...

processing gain
بهره پردازش ~ نسبت پهناي باند سيگنالي با طيف آميخته پهناي باند سيگنالي با طيف غير آميخته .

product demodulator
دمدوله کننده ضربي ~ دمدوله کننده اي که خروجي آن حاصلضرب ولتاژ ورودي مدوله شده دامنه و سيگنال ولتاژ نوسان ساز محلي با بسامد حاصل است . با استفاده از فيلتر مناسب با مدوله سازي اوليه مي شود.

production control
کنترل توليد ~ دستورالعملهاي برنامه ريزي ، مسيريابي ، زمانبندي ، توزيع و گسترش جريان حرکت مواد ، قطعات ، زيرمجموعه ها و مجموعه ها در داخل کارخانه ، از ماده خام تا محصول تمام شده ، به روش مؤثر و کار آمد.

production model
الگوي توليد ~ الگويي که در شکل نهايي مکانيکي والکتريکي خود با ابزارهاي توليد ، مته ها ، بستها و روشهايي براي استفاده در واحدهاي جانبي توليد ساخته مي شود.

product modulator
مدوله کننده ضربي ~ مدوله کننده اي که خروجي آن متناسب با حاصلضرب ولتاژهاي سيگنال مدوله کننده است . سپس به طور معمول ، حامل حذف مي شود.

profile chart
جدول مقطع ~ نقشه سطح عمودي مسير ريزموج ، بين دو ايستگاه که عوارض زمين ، موانع و ارتفاع آنتن لازم را نشان مي دهد.

program
برنامه ~ 1. توالي دقيقي از دستورالعملهاي رمز شده که براي حل مسئله در کامپيوتر به کار مي رود . يک برنامه کامل شامل طرحهايي براي تبديل داده ها و استفاده مؤثر از نتياج است . 2. توالي سيگنالهاي صوتي يا سيگنالهاي صوتي و تصويري ارسال شده به منظور سرگرمي يا اطلاعات .

program circuit
مدار برنامه ~ مدارتلفني که براي کار در محدوده ي بسامدي گستره تري نسبت به حوزه موردنياز براي سيگنالهاي جمعيت معمولي و براي ارسال برنامه هاي موسيقي دار به ايستگاههاي شبکه راديويي، متعادل سازي شده است.

program control
کنترل برنامه ~ کنترل کننده اي که مقدار مطلوب آن به طور خودکار و متناوب مظابق برنامه از پيش تعيين شده اي تغيير مي کند.