Q; Q factor ;Quality factor


اصطلاح
برق و الکترونیک
27 حرف
5 کلمه
معانی و توضیحات
Q ؛ ضريب Q ؛ضريب کيفيت ~ ضريب شايستگي قطعه ذخيره کننده انرژي ، مدار تنظيم شده يا سيستم تشديد . مقدار آن برابر است با رآکتانس بخش بر مقاومت . بنابراين Q خازن،پيچک ،مدار يا سيستم سرعت کاهش و ذخيره انرژي را نشان مي دهد ؛ هر چه Q بالاتر باشد، آزاد شدن انرژي بيشتر طول مي کشد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت Q; Q factor ;Quality factor معنی Q; Q factor ;Quality factor معنی Q; Q factor ;Quality factor به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک Q; Q factor ;Quality factor در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
Q antenna
آنتن Q ~ دوقطبي تطبيق داده شده با خط انتقال آن با استفاده از تطبيق -زايده اي .

Q channel
کانال Q ~ باندي به پهناي 0/5MHZ در سيستم تلويزيوني رنگي NTSC براي ارسال اطلاعات رنگ سبز- سرخابي. پهناي کانال l ،/3MHZ و پهناي کانال روشنايي 3/579545MHZ است .

pulse packet
بسته پالس ~ حجم فضاي اشغال شده با پالس رادار سيگنال که با پهناي زاويه اي پرتو ، مدت زمان پالس و فاصله پالس از آنتن تعريف مي شود.

pulse-polarization binary modulation
مدوله سازي دودويي قطبي شدگي پالس ~ شکلي از مدوله سازي پالس که پالس قطبي شده دايروي مستقيم نشان دهنده 1 دودويي و پالس قطبي شده معکوس نشان دهنده 0 دودويي است. کاربرد آن در مخابرات نوري داده ها است .

pulse-position modulation ; pulse-phase modulation
مدوله سازي وضعيت پالس ؛ مدوله سازي فاز پالس ~ شکلي از مدوله سازي زمان پالس که در آن وضعيت پالس در زمان تغيير مي کند.

pulser
پالس دهنده ~ مولدي که پالسهاس ولتاژ بالا با مدت کوتاه توليد مي کند که در نوسان سازهاي ريزموج پالسي و فرستنده رادار لازم است. در پالس دهنده لامپ خلاء اين پالس با تخليه خازن روي بار به وجود مي آيد. در پالس دهنده نوع خط ، خط انتقال نامعيني از طريق يک امپدانس بالا پر و از طريق بار تخليه مي شود.

pulse radar
رادار پالسي ~ راداري که پالسهاي توان بالايي ارسال مي کند که در مقايسه با مدت زمان هر پالس ، فاصله زيادي از يکديگر دارند. گيرنده براي دريافت پژواکها در فاصله زماني به دنبال هر پالس فعال مي شود.

pulse-rate telemetering
دورسنجي نرخ پالس ~ دورسنجي که تعداد پالسها در واحد زمان آن متناسب با مقدار کميت اندازه گيري شده است.

pulse-rate telemetering
فاصله زماني بازگشت پالس ~ زمان بين پالسها در رادار و لورن ، که معمولاً بر حسب ميکروثانيه بيان مي شود.

pulse regeneration
بازسازي پالس ~ فرايند بازسازي به زمان بندي ، شکل و مقادير حالت اوليه آن .