pulse spacing ; pulse interval


اصطلاح
برق و الکترونیک
30 حرف
5 کلمه
معانی و توضیحات
فاصله گذاري پالس ؛ فاصله زماني پالس ~ فاصله بين زمانهاي پالس متناظر دو پالس متوالي .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت pulse spacing ; pulse interval معنی pulse spacing ; pulse interval معنی pulse spacing ; pulse interval به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک pulse spacing ; pulse interval در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
pulse-spacing analyzer
تحليلگر فاصله گذاري پالس ~ تحليلگري که فاصله بين دو پالس مجاور را به ولتاژ متناسب با آن تبديل مي کند. کاربرد آن در اندازه گيري تناوبي فعاليتهاي عصبي است.

pulse-spacing modulation; pulse-interval mosulation
مدوله سازي فاصله گذاري پالس ؛ مدوله سازي فاصله زماني پالس ~ شکل از مدوله سازي زمان پالس که زمان فاصله گذاري پالس در آن تغيير مي کند.

pulse spectrum; pulse-frequency spectrum
طيف پالس ؛ طيف بسامد پالس ~ توزيع بسامدي اجزاي سينوسي پالس با دامنه نسبي و فاز نسبي .

pulse per second
پالس در ثانيه ~ تعداد پالس در ثانيه در کميت DC متغير . واحد کميت AC هرتز است.

pulse spike
جهش پالس ~ پالس ناخواسته با مدت زمان نسبتاً کوتاه که روي پالس اصلي سوار مي شود.

pulse spike amplitude
دامنه جهش پالس ~ بيشترين مقدار دامنه پالس ، پالس جهش .

pulse stretcher
طولاني کننده پالس ~ شکل دهنده پالسي که مدت پالس خروجي آن بيشتر از پالس ورودي است و دامنه آن متناسب با دامنه قله پالس ورودي است .

pulse synthesizer
ترکيب کننده پالس ~ مدار تأمين کننده پالسهايي که در اثر تداخل يا به دلايل ديگر از يک رشته پالس حذف شده اند.

pulse test; impulse test
آزمون پالس؛ آزمون ضربه ~ آزمايش عايق که در آن ولتاژ اعمال شده پالسي با شکل موج معين است.

pulse tilt
کجي پالس ~ اعوجاجي در پالس مستطيلي بالا تخت ، که با افت يا افزايش مشخص مي شود.