pulse-time modulation


اصطلاح
برق و الکترونیک
21 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
مدوله سازي زمان پالس ~ شکلي از مدوله سازي که در آن زمان اتفاق افتادن بعضي مشخصه هاي پالس حامل نسبت به مقدار مدوله نشده ، تغيير داده مي شود ، مانند مدوله سازي مدت پاس ، بسامد پالس ، وضعيت پالس و فاصله گذاري پالس .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت pulse-time modulation معنی pulse-time modulation معنی pulse-time modulation به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک pulse-time modulation در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
pulse train
قطار پالس ~ توالي پالسهاي داراي مشخصه هاي يکسان .

pulse-train spectrum
طيف قطار پالس ~ توزيع بسامدي اجزاي سينوسي قطار پالس بر جسب دامنه و زاويه فاز.

pulse transformer
ترانسفورماتور پالس ~ ترانسفورماتوري که قادر به کار کردن در محدوده ي بسامدي گسترده اي است. اين ترانسفورماتور مي تواند پالسهاي غير سينوسي را بدون ايجاد تغيير در ماهيت شکل موج آنها ، منتقل کند.

pulse transmitter
فرستنده پالس ~ فرستنده مدوله شده پالس که معمولاً قابليت قله توان خروجي آن نسبت به نرخ توان خروجي متوسط زياد است.

pulse-type scanning sonar
سونار پويشي نوع پالسي ~ سونار پويشي که پالسي از توان صوتي را به طور همزمان در تمام جهات مي فرستند . سپس حجم آب در اطراف به سرعت براي مشاهده همه پژواکها روي صفحه نمايش PPI پويش مي شود.

pulse-type telemeter
دورسنج نوع پالسي ~ دورسنجي که مشخص هايي از سيگنالهاي الکتريکي متناوب را بجز بسامد آنها ، به عنوان ابزاري براي به دست آوردن اطلاعات به کار مي گيرد.

pulse valley
دره پالس ~ بخشي از پالس که بين دو مقدار بيشينه قرار گرفته است.

Q demodulator
دمدوله کننده Q ~ دمدوله کننده اي که سيگنال رنگ نمايي را با سيگنال نوسان ساز برست رنگ که 90 درجه فاز آن جابه جا شده است ، ترکيب مي کند تا سيگنال Q را در گيرنده تلويزيوني رنگي ،بازيابي کند .

Q (quality ) factor
ضريب Q (کيفيت ) ~ نسبت بسامد مرکزي به پهناي باند . معياري براي اندازه گيري تيزي پاسخ دامنه ي فيلتر .

Q meter; quality -factor meter
Q سنج ، ضريب کيفيت سنج ~ ابزاري که Q مدار يا عنصر مداري را با تعيين نسبت رآکتانس به مقاومت آن ،اندازه مي گيرد .