radar track command guidanc

radar tracking

رديابي راداري ~ رديابي اجسام ~ متحرک باردار

radar trainer

تعليم دهنده راداري ~ تعليم دهنده اي براي آموزش روشهاي راداري و عملکردهاي آن شبيه سازي صفحه هاي هدف راداري متعدد.

radar transmitter

فرستنده رادار ~ بخش فرستنده سيستم رادار .

radar video data processor

پردازنده داده ها ي تصويري رادار ~ سيستم راداري که صفحه نمايش بدون لرزشي براي کنترلف ترافيک هوايي با تبديل سيگنالهاي ورودي به داده هاي ديجيتال قابل همزمان شدن با ساعت سيستم ، به وجود مي آورد . مدارهاي مربوط امکان جمع آوري و نمايش سيگنالهاي هدف ضعيف و نويزي را فراهم مي آورند.

radar wave

موج رادار ~ موج راديويي ارسال شده يا بازتابيده که مبدا ان فرستنده رادار است .

radiac ( radioctivitgy detection , identfication . and computation )

رادياک ~ 1. آشکار سازي ، شناسايي و اندازه گيري شدت تابش ~ هسته در يک منطقه ~ 2. radiac set ~ .

radiac set , radiac ,radiac instrument , radiacmeter

دستگاه رادياک ، رادياک ، ابزار رادياک ، رادياک سنج ~ سيستم کامل آشکار سازي ، شناسايي و اندازه گيري راديو اکتيو .

radial

راديال ~ يکي از چند خطوط شعاعي موقعيت که با دستگاههاي ناوبري راديويي زاويه اي تعيين مي شود و بر حسب زاويه و ( معمولاً مغناطيسي ) تمام نقاط روي آن خط از دستگاه مشخص مي شود .

radial field

ميدان شعاعي ~ ميدان نيرو جهت داده شده به سوي نقطه اي در فضا يا در جهت دور شدن از آن .

radial field

ميدان شعاعي ~ ميدان نيرو جهت داده شده به سوي نقطه اي در فضا يا در جهت دور شدن از آن .