radiobiology


اصطلاح
برق و الکترونیک
12 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
راديو ~ بيولوژي ~ شاخه اي از زيست شناسي که به بررسي اثرات تابش بر بافتهاي زنده مي پردازد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت radiobiology معنی radiobiology معنی radiobiology به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک radiobiology در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
radio broadcast
پخش راديو يي ~ برنامه اي که ايستگاه راديويي براي دريافت همگاني پخش مي شود .

radio broadcasting
پخش راديويي ارسال راديويي براي دريافت همگاني .

radio broadcast statoin
ايتسگاه پخش راديويي ~ ايستگاهي که برنامه هاي راديويي را در باند پخش ، براي دريافت همگاني ارسال مي کند .

radio capacity
ظرفيت راديويي ~ معياري در سيستم تلفن سلولي براي اندازه گيري ظرفيت ترافيک که به صورت m=MIK تعريف مي شود .m ~ تعداد کانالهاي هر بخش ، M تعداد کانالهاي بسامدي ،K ضريب استفاده ي مجدد از سلول و S تعداد بخشها است .

radio channel
کانال راديويي ~ باند بسامدي با پهناي کافي براي استفاده در مخابرات راديويي ، پهناي کانال به نوع ارسال و دقت بسامد گسيل بستگي دارد.

radio circuit
مدار راديويي ~ 1. آرايش قطعات و سيمهاي اتصال براي کاربردهاي راديويي .2. radio communication .

radio clock
ساعت راديويي ~ ساعتي که زمان و تاريخ دقيق را نگه مي دارد زيرا حرکت ان با سيگنالهاي راديويي ارسال از ساعت اتمي اداره بازرگاني ايالات متحده در بلودرکلورادو، کنترل مي شود . زيرا کنترل کننده اي در داخل ساعت ، سيگنالهاي زمان را پردازش و عقربه هاي ساعت را تنظيم مي کند . بعضي از اين ساعتها مي تواند به طور ...

radio command
فرمان راديويي ~ فرمان صادر شده راديويي براي آغاز يا پايان دادن فعاليتي در مکان يا وسيله نقليه دور ، مانند فرمانهايي که براي اصلاح مسير به موشک داده مي شود ، فرمانهايي که براي آتش کردن راکتها به هواپيما داده مي شود يا فرمانهايي براي تغيير مسير يا روشن کردن ابزارهايي براي نظارت بر يک پديده صادر مي شو ...

radio navigation
ناوبري راديويي ~ ناوبري ،سيگنالهاي راديويي با استفاده از تجهيزاتي از قبيل جهت يابي راديويي ،فاصله يابهاي راديويي ،راهنماهاي راديويي ،لورن و GPS .

radio navigation aid
وسايل ناوبري راديويي ~ وسايل ناوبري که از سيگنالهاي راديويي استفاده مي کنند مانند وسايل ناوبري راداري .