radio rang , radio - range beacon , range


اصطلاح
برق و الکترونیک
41 حرف
9 کلمه
معانی و توضیحات
برد راديويي ، راهنماي برد راديويي ، برد ~ تسهيلات ارسالي راديويي که سيگنالهايي را تابش مي کند. که هواپيماها از روي آن جهت خود را نسبت به ايسگاه فرستنده تعيين مي کند . برد راديويي A-N چهار سيگنال را در چهار جهت ارسال مي کند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت radio rang , radio - range beacon , range معنی radio rang , radio - range beacon , range معنی radio rang , radio - range beacon , range به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک radio rang , radio - range beacon , range در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
radio - range leg
پاي برد راديويي ~ يکي از چهار مسير يا باريکه در برد راديويي چهار جهتي .

radio - range monitor
ناظر برد راديويي ~ ابزاري که به طور خودکار بر سيگنال راهنماي برد راديويي نظارت مي کند و به هنگام انحراف فرستنده به مقدار معيني از جهت صحيح به متصدي هشدار مي دهد و هشدار جداگانه اي را به هنگام بروز اشکال در راهنما به هواپيما ها ي نزديک به آن مي فرستد .

radio recever , radio , radio set , receiver
گيرنده راديويي ، راديو ، دستگاه راديو ، گيرنده ~ گيرنده اي که امواج راديويي را به صدا يا سيگنالهاي حس کردني ديگر تبديل مي کند.

radio reciption
دريافت راديويي ~ دريافت پيامها ، برنامه ها يا اطلاعات ديگحر با راديو .

radio repearer , radio relay system , relay system
تکرار کننده رادويي ، سيستم رله رادويي ، سيستم رله ~ تکرار کننده اي که به عنوان ايستگاه مياني براي سيگنالهاي مخابراتي راديويي ارسالي يا برنامه هاي راديويي از يک ايستگاه ثابت به ايستگاه ديگحر عمل مي کند . به اين ترتيب برد قابل اعتماد ايستگاه هاي مبدا افزايش مي يابد . تکرار کننده ريز موج نمونه اي از آ ...

radio signal
سيگنال راديويي ~ سيگنال ارسال شده با راديو .

radio silence
سکوت راديويي ~ مدت زماني که در طول آن ارسال از ايستگاه راديويي متوقف مي شود . اين زمان مي تواند امکان دريافت از ايستگاههاي ديگر يا دريافت سيگنالهاي اضطراري ضعيف را فراهم کند .

radio sky
آسمان راديويي ~ آسماني که انسان مي توانست در صورت حساس بودن چشمهايش به امواج راديويي به جاي نور ، مشاهده کند .

radiosounde , radio meteorograph
راديو سوند ، هوانگار راديويي ~ ترکيب دستگاه ثبت پديده هاي جوي با يک فرستنده راديويي . وقتي که اين دستگاه با بالن بالا فرستاده مي شود . مي تواند سيگنالهاي راديويي قابل ثبتي را به ايستگاه زميني بفرستد که به صورت اطلاعات فشار ، دما و رطوبت در فاصله هاي زماني منظم در حين بالا رفتن آن بر گرداندن شود . پ ...

radio source
منبع راديويي ~ منطقه اي در آسمان که تجهيزات ستاره شناسي راديويي از آن امواج راديويي دريافت مي کند .