recovery time


اصطلاح
برق و الکترونیک
13 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
زمان بازيابي ~ 1. زمان لازم براي الکترود کنترل لامپ گازي يا محافظت کننده در برابر ~ ولتاژ اضافه جهش براي ~ کنترل مجدد پس از قطع جريان اند ~ 2. زمان لازم برايTR روشن شده يا لامپ پيش TR براي ديونيده شدن به سطحي که تضعيف سيگنال سطح پايين RF ارسالي در داخل لامپ به مقدار معيني کاهش يابد . 3. زمان لازم براي لامپ ATR روشن شده براي ديونيده شدن به سطحي که رسانايي و سوسپانس عادي شده لامپ در دهانه آن در محدوده معيني قرار گيرد . 4. حداقل زمان لازم براي شروع پالس شمارش شده به لحظه اي که پالس بعدي بتواند به در صود معيني از مقدار بيشينه پالس شمارش شده در شمارنده گايگر برسد . 5. فاصله زماني لازم بعد از کاهش ناگهاني دامنه سيگنال ورودي به سيستم يا قطعه ، براي رسيدن به در صد معيني از تغيير نهايي ( معمولاً 0/63 ) در تقويت يا تضعيف ناشي از اين کاهش 6 زمان لازم براي گيرنده رادار براي برگشتن به نصف حساسيت پس از تمام شدن ارسال پالس به طور که بتواند پژواکي را دريافت کند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت recovery time معنی recovery time معنی recovery time به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک recovery time در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
rectangular coordinate
مختصات مستطيلي ~ مختصاتي نسبت به يکي از سه محور عمود بر هم مجازي براي تعيين مکان نقطه اي در فضا .

rectangular horn antenna
آنتن شيپوري مستطيلي ~ آنتن شيپوري که سطح مقطع مستطيلي دارد که يک يا هر دو اندازه مقطع آن به طور خطي از انتهاي کوچک يا گلويي به طرف دهانه ي قرار گرفته در انتهاي موجبر مستطيلي افزايش مي يابد . تا امواج راديويي به طور مستقيم به فضا تابش شوند .

rectangular picture tube
لامپ تصوير مستطيلي ~ لامپ تصوير تلويزيوني که صفحه نمايش آن مستطيلي است . نسبت ظاهر آن معمولاً 3:5 است .

rectangular wave
موج مستطيلي ~ موج متناوبي که به طور ناگهاني و متناوب از يک سطح ثابت به سطح ثابت ديگحر تغيير مي کند . وقتي که سيکل کاري آن 0/50 باشد و ( دو سطح ثابت زمانهاي برابر داشته باشند . ) ~ موج مستطيلي به موج مربعي تبديل مي شود .

rectangular waveguide
موجبر مستطيلي ~ موجبر ي که سطح مقطع مستطيلي دارد.

rectification
يکسو سازي ~ فرايند تبديل جريان متناوب ( AC ) به جريان يکسو يه (DC) ~ .

rectification factor
ضريب يکسو سازي ~ تغيير جريان متوسط الکترود تقسسيم بر تغيير دامنه ولتاز سينوسي متناوب اعمال شده به همان الکترود تحت شرايطي که ولتاژهاي مستقيم اين الکترود و الکترودهاي ديگر ثابت باقي بماند .

rectified current
جريان يکسو شده ~ جريان مستقيمي که از فرايند يکسو سازي ناشي مي شود .

rectifier
يکسو ساز ~ قطعه اي که جريان متناوب را به جرياني با مولفه يکسو بزرگ تبديل مي کند لامپ گازي ، يکسو ساز فلزي ، ديود نيمرسانا و لامپ خلا .

rectifier junction
پيوند يکسو ساز ~ پيوند نيمرسانا يي که رسانايي آن در يک جهت بيشتر از جهت ديگر است .