reflectivity


اصطلاح
برق و الکترونیک
12 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
بازتابندگي ~ کسري از انرژي تابشي که از سطح تحت تابش يکنواخت بازتابيده مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت reflectivity معنی reflectivity معنی reflectivity به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک reflectivity در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
reflectometer
بازتاب سنج ~ 1. تزويجگر جهت داري که توان جاري در هر دو جهت موجبر را ف براي تعيين ضريب بازتاب ~ يا نسبت موج ايستاده اندازه گيري مي کند . 2. ابزار فتوالکتريکي که بازتابندگي نوري سطح بازتابنده را اندازه مي گيرد.

reflector
بازتابنده ~ 1. يک ميله تک ، سيستمي از ميله ها ف صفحه فلزي يا ورقه فلزي که پشت آنتن قرار مي گيرد تا جهت گيرندگحي آن را افزايش دهد . 2. ورقه يا صفحه فلزي که به عنوان آينه اي براي تغيير جهت باريکه راديويي ريز موج عمل مي کند . 3. الکترودي در کلايسترون بازتابي يا لامپ الکتروني ديگري که باريکه اي از الکت ...

reflector element
جزء بازتابنده ~ تک ميله يا جزء پراکنده ديگري که به عنوان بازتابنده در آرايه آنتني عمل مي کند .

reflector space
فضاي بازتابنده ~ فضايي در کلايسترون بازتابي که به دنبال فضاي دسته ساز قرار دارد و به بازتابنده ختم مي شود .

reflector voltage
ولتاژ بازتابنده ~ ولتاژ بين الکترود بازتابنده و کاتددر کلايستورن بازتابي .

reflex bunching
دسته اي سازي بازتابي ~ دسته اي سازي ايجاد شده در بارکيه الکتروني که براي حفظ جهت آن در فضاي رانش انجام ~ مي شود .

reflex circuit
مدار بازتابي ~ مداري که سيگنال آن در يک لامپ يا چند لامپ دوبار تقويت مي شود ، يک بار به عنوان سيگنال IF قبل از آشکار سازي و يک بار به عنوان سيگنال AF پس از آشکار سازي .

reflex klystron
کلايستورن بازتابي ~ نوسان ساز لامپ خلا تک کاواکي که مي تواند 10 تا 500 mw توان ريز موج را در بسامد هاي 1 تا 25 GHZ توليد کند . الکترونهاي کاتد که سرعت آنها با ولتاژ شکاف کاواک مدوله شده است . با ولتاژ بازتابنده ب رگردانده مي شوند و. دورابره به صورت دسته اي از شکاف کاواک مي گحذرد و انرژي خود را به م ...

reflow soldering
لحيم کاري فرونشيني ~ اعمال حرارت به قطعاتي که قبلاً با قلع پوشيده شده اند ، تا با ذوب شدن قلع ف پيوند بر قرا شود .

refracted wave
موج شکسته ~ بخشي از موج تابش که از يک محيط به محيط ديگري وارد مي شود .