reset control circuit

reset pulse

پالس ري ست ~ پالسي که شمارنده الکترونيکي را صفر مي کند . يا در موقعيت از پيش تعيين شده اي قرار مي دهد .

reset rate

سرعت ري ست ~ تعداد تصحيحهاي انجام شده بر دقيقه با سيستم کنترل .

reset switch

کليد ري ست ~ سيوييچي که عملکرد عادي سيستم کنترل را بعد از عمليات صحيح ، دوباره آغاز مي کند .

resettebility

قابليت شروع مجدد ~ توانايي عنصر تنظيم کننده نوسان ساز براي برگرداندن نوسان ساز به بسامد کاري معين به ازاي مجموعه شرايط ورودي معين .

reshaping circuit

مدار بازشکل دهي ~ مداري که شکل موج جريان را عوض مي کند مانند محدود کننده يا بر شگر .

residual charge

باريسماند ~ بار باقي مانده پس از تخليه اولين خازن .

residual error

خطاي پسماند ~ جمع خطاهاي تصادفي و تصحيح نشده سيستمي . گ

residual field

ميدان پسماند ~ ميدان مغناطيسي باقي مانده در هسته آهني پس از برداشته شدن تحريک .

residual fiux density , residual induction , residual magnetic induction , residual magnetism

چگالي شار پس ماند . القاي پسماند ، القاي مغناطيسي پسماند ، مغناطيس پسماند ~ چگالي شار مغناطيسي کخه در آن نيرومغناطيس کنندگي وقتي که ماده در شرايط مغناطيس شدگي متقارن و متناوب است . صفر است .

residual gap

شکاف پسماند ~ طول شکاف هوايي بين آرميچر و مرکز مقطع هسته رله ي برق دار شده .