resonance bridge

resonance current step - up

بالا بردن جريان تشديد ~ توانايي مدار تشديد موازي در به گردش در آوردن جرياني در پيچک و خازن خود که چند برابر بيشتر از جريان تغذيه شده به مدار است .

resonance curve , resonance characteristic

منحني تشديد ، مشخصه تشديد ~ منحني پاسخ دامنه - بسامدي که پاسخ جريان يا ولتاژ مدار تنظيم شده را در بسامدهاي نزديک به بسامد تشديد نشان مي دهد .

resonance ferquency

بسامد تشديد ~ 1. بسامدي که در آن راکتانس خودالقايي يک مدار تشديد معين برابر با راکتانس خازني آن مي شود ، که نتيجه تشديد به وجود مي آيد . 2. بسامدي که بلور گکوارتز ، ديافراگم بلندگو يا جسم ديگر در آن به آساني ارتعاش مي کند .

resonance indicator

نشانگر تشديد ~ وسيله اي که تنظيم شدن مدار را در بسامد تشديد نشان مي دهد . اين وسيله مي تواند ولت سنج ، لامپ نئون ، يا هدفون باشد .

resonance transformer

ترانسفورماتور تشديد ~ ترانسفورماتور ولتاژ بالايي که سيم ثانويه آن براي بسامد منبع تغذيه تنظيم شده است .

resonant

تشديد ~ واژه اي براي اشاره به تشديد .

resonant -cavity maser

ميز تشديد - کاواکي ~ ميرز که ماده فعال پارامغناطيس آن در تشديدگر کاواکي قرار دارد .

resonant - chamber switch

سوييچ محفظه تشديد کننده ~ سوييچ موجبري با کاواک تنظيم شده ر هر شاخه موجبر که به عنوان اتصال سوييچ عمل مي ند . عدم تنظيم کاواک مانع از جاري شدن انرژِ در موجبر مربوط به آن مي شود .

resonant charging choke

جوک پرشونده تشديد کننده ~ چوکي که با خازن موثر شبکه شکل دهنده ي پالس در مدوله کننده تشديد ايجاد مي کند تا نوساني را در بسامد تشديد توليد کند .

resonant circuit

مدار تشديد کنند ه ~ مداري شامل مقادير سلفي و خازني که در بسامدکار ، تشديد ايجام مي کند . بسامدي که در آن تشديد ايجاد مي شود بر حسب هرتز برابر با 1/2 ميکروفاراد ضربدر راديکال LC که در آن L ~ بر حسب هانري و C بر حسب فاراد است . اگر خازن و سلف موازي باشند امپدانس ترکيب آنها در هنگام تشديد کمتر از امپد ...