retarding - field oscillator , positive - grid oscillator


اصطلاح
برق و الکترونیک
57 حرف
9 کلمه
معانی و توضیحات
نوسان ساز با ميدان کند کننده ، نوسان ساز شبکه مثبت ~ نوسان سازي که از لامپ الکتروني استفاده مي کند که الکترونهاي آن از طريق شبکه اي که نسبت به کاتد و آند هر دو مثبت نگه داشته مي شود . به عقب و جلو نوسان مي کنند . بسامد آن به زمان گذار الکترون بستگي دارد و مي تواند تابعي از پرامترهاي مربوط به مدار نيز باشد . ميدان در ناحيه شبکه حرکت الکترونهارا کند مي کند . و الکترونها را پس از عبور از شبکه در هر جهت ف به عقب مي کشد . نوسان سازهاي بارک هاوزن - کوزتز و گيل - مورل نمونه هايي از آن هستند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت retarding - field oscillator , positive - grid oscillator معنی retarding - field oscillator , positive - grid oscillator معنی retarding - field oscillator , positive - grid oscillator به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک retarding - field oscillator , positive - grid oscillator در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
retarding - field tube
لامپ با ميدان کند کننده ~ لامپ الکتروني در نوسان ساز با ميدان کند کننده ~ .

retentivity
قابليت نگهداري ~ ويژگي ماده مغناطيسي که با پسماند شار مغناطيسي مربوط به القاي اشباع در ماده اندازه گيري مي شود .

reticle
شطرنجي ~ فتوماسک نوري از خطوط ظريفي که مرزهاي جدا کننده قطعات مدارهاي مجتمع را تعريف مي کند ، که در طول پولک براي فرايند توليد C چند گانه به طور همزمان تکرار مي شوند .

retrace, flyback
برگشت ~ پس گشت ~ بر گشت باريکه الکتروني به نقطه آغاز آن در لامپ در تو- کاتدي پس از يک جارو .

retrace blanking
محو برگشت ~ محو کردن در لامپ تصوير تلويزيوني در حين فاصله هاي زماني برگشت عمودي براي جلو گيري از نمايش خطوط برگشت روي صفحه . پالس ولتاژ محو از نوسان ساز جاروي عمودي يا مدارهاي انحراف عمودي گرفته مي شوند و به شبکه کنترل لامپ تصوير اعمال مي شوند.

retrace interval , retrace period , retrace time , return interval , return period , return
فاصله زماني بازگشت ، زمان تناوب بازگشت ، زمان بازگشت ~ فاصله زماني براي برگشت باريکه پويش محو شده لامپ تصوير تلويزيون يا لامپ دوربين به نقطه آغاز خط يا ميدان . اين زمان براي برگشت افقي حدود 7 ميکرو ثانيه و براي برگشت عمودي خدود 500 تا 750 ميکرو ثانيه در پخش تلويزيوني NTSC است .

retrace line , return line
خس برگشت ، خط بازگشت ~ خط دنبال شده با باريکه الکتروني در لاپ پرتو کاتدي که از انتهاي خط يا ميدان به آغاز خط يا ميدان بعدي مي رود .

retransmission unit
واحد ارسال مجدد ~ واحد کنترلي که ايستگاه واسطه اي براي تغذيه خودکار يک واحد فرستنده - گيرنده راديويي ، به واحد فرستنه گيرنده ديگري براي مخابرات دو طرفه است .

retroreflector
بازتابنده برگشتي ~ قطعه اي که تابش را در مسيري موازي با پرتوهاي تابش در محدوده گسترده اي از جهت بازتابنده برگشتي باز مي تاباند مانند سنجش ليزري . نوعي از آن ، بازتابنده گوشه اي ، هدف موثري براي رادار است .

return - beam mode
مدبرگشت - باريکه ~ مد عملکرد لامپ دوربين که در آنجريان خروجي از بخشي از باريکه پويش گرفته مي شود که در هدف جذب نشده است .