automatic control , automatic regulation


اصطلاح
برق و الکترونیک
40 حرف
5 کلمه
معانی و توضیحات
کنترل خودکار ، رگوله سازي خودکار ~ نوعي کنترل که در آن عمليات رگوله سازي و قطع و وصل در پاسخ به شرايط از پيش معين به صورت خودکارانجام مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت automatic control , automatic regulation معنی automatic control , automatic regulation معنی automatic control , automatic regulation به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک automatic control , automatic regulation در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
automatic controller
کنترل کننده خودکار ~ وسيله اي که پيوسته مقدار يک کميت با وضعيت متغير را مي سنجد و به صورت خودکار هر گونه انحراف از مقدار مطلوب را در تجهيزات تحت کنترل اصلاح مي کند .

automatic control system , regulating system
سيستم کنترل خودکار ، سيستم رگوله ساز ~ نوعي سيستم کنترل که از يک يا چند کنترل کننده ي خودکار در حلقه هاي بسته با يک يا چند فرايند استفاده مي کند .

automatic degausser, automatic color purifier
مغناطيس زداي خودکار ، گاوس زداي خودکار ، پالاينده ي خودکار رنگ ~ مجموعه اي از سيم پيچ هاي مغناطيس زدا در اطراف لامپ تصوير تلويزيون رنگي همراه با مدار خاصي که اين سيم پيچ ها را فقط پس از روشن شدن و در طي گرم شدن انرژي دار مي کند . اين سيم پيچ ها هر بخش از گيرنده را که تحت تاثير ميدان مغناطيس زمين يا ...

automatic degaussing control system
سيستم کنترل مغناطيس زدايي خودکار ~ سيستمي در کشتي که به صورت خودکار و با تغيير مسير کشتي جريان مغناطيس زدايي را اصلاح مي کند . سيگنال توليد شده توسط فرستنده ي سنکرو ، که در قطب نماي ژيروسکوپي کشتي نصب شده است . پس از يکسوسازي و تقويت براي کنترل منبع جريان مغناطيس زدا به ار گرفته مي شود .

automatic diater
شماره گير خودکار ~ مداري که شخص را قادر مي سازد با زدن يک دکمه ، شماره تلفن تا 14 رقم را بهصورت خودکار شماره گيري کند .

barograph
جونگار ، فشار هوا نگار ~ نوعي جو سنج که فشار جو را به طور پيوسته روي نمودار ثبت مي کند .

barometer
جو سنج ~ وسيله اي که فشار جو را انازه مي گيرد . دو نمونه ي متداول آن عبارت اند از جو سنج فلزي و جو سنج جيوه اي .

barometric pressure
فشار جو سنج ~ فشار جو که توسط جو سنج انداره گرفته مي شود .

bar pattern
الگوي ميله اي ~ مجموعه اي از ميله هاي رنگي تکراري که توسط مولد ميله و به منظور تنظيم تلويزيونهاي رنگي توليد مي شود .

barrel distortion
اعوجاج بشکه اي ، اعوجاج بالشتکي ~ نوعي اعوجاج که در آن هر چهار گوشه ي تصوير تلويزيون دريافتي داراي شکم به بيرون هستند ( مانند يک بشکه )