saturation voltage


اصطلاح
برق و الکترونیک
18 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
ولتاژ اشباع ~ حداقل ولتاژ لازم براي توليد جريان اشباع .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت saturation voltage معنی saturation voltage معنی saturation voltage به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک saturation voltage در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
Saturn
ساترن ~ راکت بالا برنده براي پرتاب سفينه هاي فضاي بزرگ مانند شاتل فضايي .

sawtooth current
جريان دندانه ازه اي ~ جرياني که داراي شکل موج داندانه اره اي است .

sawtooth generator
موله دندانه اره اي ~ مداري که ولتاژ خروجي آن داراي شکل موج دندانه اره اي است . اين مولد ولتاژهاي جارو را براي لامپهاي پرتو -کاتدي و مولدهاي سيگنال توليد مي کند.

sawtooth voltage
ولتاژ دندانه اره اي ~ ولتاژي که شکل موج دندانه اره اي دارد .

sawtooth waveform
شکل موج دندانه اره اي ~ شکل موجي که مشخصه آن زمان صعود آهسته و زمان افت سريع است به طوري که شکلي شبيه به دندانه اره دارد .

S band
باند S ~ باند بسامدي گسترش يافته از 2 تا 4 گيگاهرتز ،متناظر با طول موجهاي 15 تا 7/5 سانتي متر ،مطابق با تخصيص بسامد استاندارد 1976-521IEEE .قبلاً آن را باند ده سانتي متري مي ناميدند زيرا طول موج متوسط آن 10cm است . اين باند متناظر با هر دو باند E ( تا 3 گيگاهرتز )و باند F ( تا 4 گيگاهرتز ) در تخصيص ...

function
تابع عددي ~ کميت عددي که داراي مقدار متناهي به ازاي هر مقدار از کميت عددي ديگر است . بنابراين مقاومت رساناي معلوم تابع عددي از دماي رسانا است .

scalar quantity
کميت عددي ~ کميتي که فقط داراي يک مقدار اما بدون جهت است مانند مقاومت ،زمان يا دما .

scale
مقياس ~ 1. مجموعه هايي از نشانه ها براي خواندن مقدار کميت يا تنظيم . 2. مجموعه اي از نتهاي موسيقي که از کم به زياد با شماي معيني از فواصل مناسب براي موسيقي منظم شده اند . 3. تغيير مقادير واحدهايي که مسئله اي برحسب آنها بيان شده است براي قرار دادن همه مقادير در داخل ظرفيت کامپيوتر .

scale division
تقسيم مقياس ~ بخشي از مقياس بين دو نشانه ي مقياس مجاور .