barrel-stave reflector, cut paraboloid reflector


اصطلاح
برق و الکترونیک
48 حرف
5 کلمه
معانی و توضیحات
بازتابنده ي غلاف - بشکه اي ~ نوعي بازتابنده ي آنتن رادار سهمي شکل که قسمت يک سوم بالا و پايين آن طوري بريده شده است که در نهايت باريکه ي عمومي ( چتري ) توليد کند تا پيچش و نوسان يک کشتي منجر به گم شدن هدف نشود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت barrel-stave reflector, cut paraboloid reflector معنی barrel-stave reflector, cut paraboloid reflector معنی barrel-stave reflector, cut paraboloid reflector به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک barrel-stave reflector, cut paraboloid reflector در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
barreter
تابش سنج سيمي ~ نوعي تابش سنج bolometer که از يک سيم نازک يا پوسه فلزي به عنوان عنصر حس کننده ي دما استفاده مي کند سيم پوسه داراي مقاومت ويژه با ضريب دمايي مثبت (positive temperature coeffiaent ) ( ptc) ~ است ( مقاومت با دما افزايش مي يابد ) . اين وسيله براي اندازه گيري توان در سيستمهاي ريز موج منا ...

barrier diode
ديود سدي ~ ديودي که از نشاندن يک پوسه ي فلزي بر روي ماده ي نيمرسانا با مقاومت ويژه ي بالا به دست مي آيد . مي توان آن را روي يک بستر با ترانزيستور دو قطبي مجتمع ساخت .

barrier voltage
ولتاژ سد ~ حد اقل ولتاژلازم براي رسانش يک پيوند PN .

base
بيس ، پايه ، مبنا ~ 1. يکي از سه ناحيه تشکيل دهنده ي ترانزيستور پيوندي دو قطبي که نواحي اميتر و کلکتور را از هم جدا مي کند . باربرهاي اقليت از اميتر به داخل بيش تزريق مي شوند و در آنجا يا باز ترکيب شده و يا به داخل کلکتور نفوذ مي کنند . ناحيه ي بيش قابل قياس با شبکه ي لامپ خلا تر بود و گيت ترانزيست ...

base address
نشاني پايه ~ عددي که به صورت نشاني در يک دستور العمل رايانه اي ظاهر مي شود اما به عنوان نقطه ي ظروع براي نشانيهاي بعدي که بايد اصلاح شوند رفتار مي کند .

baseband
باند - پايه ~ باند بسامدي که توسط تمام سيگنالهاي ارسال شده اي که حامل خاصي را مدوله مي کنند اشغال مي شود . به عنوان مثال مي توان از باند ارسال سيگنالهاي تصوير و همزماني در تلويزيون و باند شامل تمام زير حاملهاي مدوله شده در يک سيستم حاملي نام برد .

base bias
باپاس بيس ~ ولتاژمستقيمي که به بيس ترانزيستور اعمال مي شود .

base charge
بار بيس ~ بار توليد شده توسط بار برهاي اقليت اضافي درذ ناحيه ي بيس يک ترانزيستور يد بود .

base film
زير پوسه ~ بستر پلاستيکي که پوششمغناطيسي نوار مغناطيسي را نگه مي دارد . زير پوسه اکثر نوارهاي رايانهاي و اندازه گيري از جنس پلي استر نظير مايلار است . براي کار بردهاي با حساسيت کمتر ، از استات سلولز و کلريد پلي و ينيل استفاده مي شود .

basegroup
گروه پايه ~ گروهي از کانالهاي حامل در گستره ي بسامدي خاص که در سيستم مخابرات حاملي ، يک واحد اساسي را براي مدوله سازيهاي بعدي به باند بسامدي نهايي تشکيل مي دهند .