semiconductor relay


اصطلاح
برق و الکترونیک
19 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
رله نيمرسانا ~ قطعه نيمه رسانايي که عملکردي معادل رله الکترومغناطيسي دارد مانند سوييچ کنترل شده سيليسيم .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت semiconductor relay معنی semiconductor relay معنی semiconductor relay به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک semiconductor relay در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
Semiconductor Research Corporation
همکاري تحقيقاتي نيمرسانا ~ کنسرسيومي بابيش از 60 شرکت عضو و بنگاههاي دولت ايالات متحده که برنامه هاي تحقيقاتي کاربردي را در دانشگاه هاي پيشرو ايالات متحده برنامه ريزي و اجرا مي کنند تا توانايهاي رقابتي صنعت نيمرسانا را در ايالات متحده تقويت کنند.

semiconductor switch
سوييچ نيمرسانا ~ مدار ترانزيستوري که عملکرد سوييچينگ آن قابل مقايسه با رله سوييچ است.

semicustom integrated circuit
مدار مجتمع نيمه معمول ~ مدار مجتمع آنالوگ ، ديجيتال يا سيگنال - ترکيبي که ابتدا به صورت دريچه ها و يا ترانزيستورهاي ناويژه توليد مي شوند و در مراحل بعد با يک يا چند مرحله ماسک گذاري به صورت قطعات اختصاصي براي کاربردهاي ويژه به يکديگر متصل مي شوند. تکميل قطعه با طراحي به کمک کامپيوتر ( CAD) و با است ...

semiduplex operation
عملکرد نيمه دو طرفه ~ عملکرد مدار مخابراتي با يک انتهاي دو طرفه و انتهاي ديگر يک طرفه . در سيستمهاي سيار معمولاً ايستگاه پايه دو طرفه و ايستگاههاي سيار يک طرفه هستند.

semiremote control
کنترل شبه دور ~ کنترل از راه دور فرستنده راديويي با قطعات متصلي که در يک بخش مجتمع از فرستنده قرار ندارند.

semitone; half-step
شبه تون ؛ نيم گام ~ فاصله بين صدايي که نسبت بسامد اصلي آنها تقريباً برابر با ريشه دوازدهم 2 است . فاصله ي بين هر دو بسامد در شبه تونهاي با احساس برابر ، 12 برابر لگاريتم مبناي 2 ( يا 39/86 برابر لگاريتم مبناي 10 ) نسبت بسامد است.

semitransparent photocathode
فتوکاتد نيمه شفاف ~ فتوکاتدي در لامپ دوربين تلويزيوني که به هنگام قرار گرفتن يک طرف آن در معرض نور مادون قرمز يا مرئي از طرف ديگر آن الکترون گسيل مي شود.

sending
ارسال ~ فرستادن ، مثلاً به صورت رمز مورس .

sending - end impedance
امپدانس طرف فرستنده ~ امپدانس ورودي خط انتقال .

sens
حس کردن ~ 1. نسبت تغيير در نمايس ارايه شده با دستگاههاي ناوبري راديويي به تغيير در پارامتر ناوبري در حال نمايش . 2. بر طرف کردن ابهام 180 درجه در قرائت. 3. تعيين آرايش يا موقعيت قطعه و يا مقدار 4. خواندن سوراخهاي اسجاد شده روي نوار ياکارت.