semitone; half-step


اصطلاح
برق و الکترونیک
19 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
شبه تون ؛ نيم گام ~ فاصله بين صدايي که نسبت بسامد اصلي آنها تقريباً برابر با ريشه دوازدهم 2 است . فاصله ي بين هر دو بسامد در شبه تونهاي با احساس برابر ، 12 برابر لگاريتم مبناي 2 ( يا 39/86 برابر لگاريتم مبناي 10 ) نسبت بسامد است.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت semitone; half-step معنی semitone; half-step معنی semitone; half-step به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک semitone; half-step در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
semitransparent photocathode
فتوکاتد نيمه شفاف ~ فتوکاتدي در لامپ دوربين تلويزيوني که به هنگام قرار گرفتن يک طرف آن در معرض نور مادون قرمز يا مرئي از طرف ديگر آن الکترون گسيل مي شود.

sending
ارسال ~ فرستادن ، مثلاً به صورت رمز مورس .

sending - end impedance
امپدانس طرف فرستنده ~ امپدانس ورودي خط انتقال .

sens
حس کردن ~ 1. نسبت تغيير در نمايس ارايه شده با دستگاههاي ناوبري راديويي به تغيير در پارامتر ناوبري در حال نمايش . 2. بر طرف کردن ابهام 180 درجه در قرائت. 3. تعيين آرايش يا موقعيت قطعه و يا مقدار 4. خواندن سوراخهاي اسجاد شده روي نوار ياکارت.

sense amplifier
تقويت کننده حس کننده تقويت کننده اي که سيگنالهاي ورودي تفاضلي دو قطبي را از حافظه نيمرسانا آشکار مي کند به عنوان واسطي بين حافظه و قسمتهاي منطقي کامپيوتر عمل مي کند.

sense antenna; sensing antenna
آنتن دريافت ؛ آنتن حس کننده ~ آنتن کمکي که به آنتن گيرنده جهت دار وصل مي شود تا ابهام 180 درجه را در آشکارسازي جهت دارد از بين ببرد.

sense indicator
نشانگر حس کننده ~ ابزار پروازي که تعين مي کند، هواپيما در حال پرواز به سوي VHF همه جهتي است يا از آن دور مي شود.

sense line
خز حس ~ خط خروجي که منبع تغذيه را در حلقه پسخورد حس کننده از راه دور ، به بار آن متصل مي کند تا ولتاژ دور ( در بار) را به حلقه پسخورد کنترلي منبع تغذيه برگرداند.

sensing
حس کردن ~ فرايند حس کردن يک نشانه .

sensitive relay
رله حساس ~ رله اي که در جريانهاي بسيار کوچک ؛ معمولاً کمتر از 10mA عمل مي کند.