ايستگاه ~ 1. خط سر هم کردن يا مکان ماشين موناژي که در آن شاسي يا برد سيم بندي براي قرار دادن يک يا چند قطعه متوقف مي شود . 2. مکاني که تجهيزات راديويي ، تلويزيوني ، رادار و دستگاههاي الکترونيکي ديگر نصب مي شوند . 3. ايستگاه پخش .
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نتلغت نامه شغل نتمشاوره شغلی و تحصیلی شغل نتstationمعنی stationمعنی station به فارسیلغت نامه برق و الکترونیکواژگان تخصصی برق و الکترونیکاصطلاحات تخصصی برق و الکترونیکمخفف های تخصصی برق و الکترونیکstation در برق و الکترونیک