انضباط شخصی چیست و چگونه می تواند عامل موفقیت شما باشد. در این نوشتار با ما مراه باشید تا ۷ گام طلایی برای رسیدن به انضباط شخصی را به شما بیاموزیم.

۱. ذهن‌تان را در معرض پیام‌های مثبت قرار بدهید.

ذهن شما دنیای شما است. در ذهن‌تان است که برنده یا بازنده‌ی نبرد زندگی می‌شوید. بنابراین از آن مراقبت کنید. آن را با پیام‌های انگیزشی و الهام‌بخش روزانه (به صورت صدا، فیلم، کتاب و غیره) تغذیه کنید. شما در نهایت به آن‌چه همیشه می‌خوانید یا می‌شنوید تبدیل می‌شوید. بنابراین از خواندن کتاب‌های بی‌فایده یا تماشای برنامه‌های تلویزیونی غیرسودمند که ممکن است ترس، شک و تردید و عدم وجود انضباط شخصی را تشدید کنند، دست بردارید. هر چیزی که تاثیر مثبتی روی اهداف شما ندارد، وقت باارزش و توجه‌تان را اتلف می‌کند، و در نتیجه مقاومت شما را برای دستیابی به مهارت تضعیف می‌کند. هنگامی که شما با دسترسی به پیام‌های انگیزشی/ الهام‌بخش روی تغییر طرز فکرتان تمرکز کنید قطعا مسیر زندگی‌تان را تغییر خواهید داد.

زمانی که شما در معرض پیام‌های انگیزشی هستید، چند اتفاق در ذهن‌تان رخ می‌دهد. در مرحله‌ی اول، عزت نفس‌تان بهبود می‌یابد. و به همین دلیل احساس خیلی بهتری در مورد خودتان پیدا می‌کنید – چرا که همه‌ی تردیدها و احساس حقارتی که در مورد خودتان داشتید متلاشی می‌شود. دوم، باعث می‌شود که ذهن‌تان شجاعانه با ترس‌های‌تان روبرو شود، زیرا یکی از دلایلی که باعث می‌شود آدم‌ها دست از دنبال کردن رویاهای خود بردارند، ترس (از شکست یا رد شدن) است. پیام های مثبت از سخنرانان بزرگ انگیزشی / الهام‌بخش، ذهن شما را تعلیم خواهد داد که ترس را نه به عنوان مانع، بلکه به عنوان یکی از مراحل موفقیت ببیند. قدرت و صلابت انگیزه و عزم راسخ برای رسیدن به موفقیت به وسیله‌ی کیفیت یادگیری شما تعیین می‌شود.

۲. وقت‌تان را با آدم‌های مثبت بگذرانید.

اگر دوستان‌تان فاقد نظم و انضباط باشند، دیر یا زود شما هم یکی از آن‌ها خواهید بود. جیم رون نویسنده‌ی توسعه‌ی شخصی و سخنران می‌گوید، “شما میانگین پنج نفری هستید که بیش‌ترین وقت‌تان را با آن‌ها می‌گذرانید.” اگر علاقمند به داشتن نظم و انضباط شخصی هستید، به دنبال دوستانی باشید که مثبت، هدف‌گرا، و نتیجه- محور هستند و تعالی و یکپارچگی را ارج می‌نهند‌.

شما همچنین می‌توانید به یک گروه پیشگام بپیوندید، که در آن شما با افرادی هم‌فکر وقت می‌گذرانید که یا دورانی را که شما در حال حاضر می‌گذرانید، گذرانده‌اند یا در وضعیت مشابه وضعیت شما هستند، اما تمایلی به ماندن در آن ندارند، و می‌کوشند انضباظ شخصی را که منجر به شادی و موفقیت می‌شود، به دست بیاورند. دلگرمی و انگیزه‌ای که شما در چنین جوی پیدا خواهید کرد برای انگیزه و اراده‌ی شما بسیار ضروری خواهد بود. بعد از آن کم‌کم به این فکر خواهید کرد که، “اگر آن‌ها می‌توانند این کار را انجام دهند، من هم می‌توانم.”

۳. مشخص کنید که تا چه میزان دوست دارید به هدف دلخواه‌تان برسید.

اگر “چرای” شما به اندازه‌ی کافی قوی است، قدرت دنبال کردن “آن‌چه” که باید برای رسیدن به هدف دلخواه‌تان انجام دهید، دارید. برای مثال، اگر دلیل شما برای ترک سیگار این است که می‌خواهید به خاطر فرزندان‌تان تا جایی که می‌توانید زنده بمانید و واقعا به اندازه‌ی کافی خواهان این هدف هستید، این خواسته‌ی قوی کمک خواهد کرد که شما اعتیاد به سیگار را ترک کنید.

من به تازگی داستان یک زندگی واقعی را خواندم در مورد مادر جوانی که سه فرزند داشت و مبتلا به سرطان لاعلاجی شده بود. به او گفته شد که وضع و اوضاع خانه را نظم دهد زیرا فقط کم‌تر از شش ماه زنده خواهد ماند. اما این زن واقعا می‌خواست زندگی کند. مهم‌تر از همه این‌که، بزرگ‌ترین آرزوی او این بود که فارغ‌التحصیل شدن سه فرزند‌ش را از دانشگاه ببیند. از آن‌جایی که او به شدت خواهان رسیدن به آن روز بود، شش ماه گذشت و او هنوز زنده مانده بود.

شانزده سال بعد، او در مراسم فارغ‌التحصیلی کوچک‌ترین فرزندش حضور یافت، در حالی که قبلا در مراسم دو فرزند دیگرش نیز حضور یافته بود. و شش هفته بعد درگذشت. او در واقع به رویای خود دست یافته بود. او به حدی طالب رویای خود بود که حتی خالق حیات نیز با او همکاری کرد و وضعیت نابسمان سلامت جسمانی‌اش را با انرژی الهی در هم آمیخت و رویای‌اش به حقیقت پیوست. این می‌تواند تجربه‌ی شما نیز در رسیدن به هر چیزی که می‌خواهید، باشد – فقط باید به اندازه‌ی کافی طالب هدف خود باشید!

۴. خود را در شرایطی تصور کنید که به انضباط شخصی که برای دستیابی به اهداف‌تان واجب است، رسیده‌اید.

عملی کردن چیزی که نمی‌توانید تجسم کنید، بسیار دشوار است. هر چیز بزرگی که انسان تا به حال روی زمین انجام داده است، ابتدا با تخیل آغاز شده‌است. همین حالا اطراف خود را نگاه کنید. هر چیزی که می‌توانید ببینید ابتدا پیش‌بینی شده بود و در تصور و خیال به انجام رسیده بود. بنابراین، انرژی تجسم خود را به کار بگیرید. تصور کنید که به انضباط شخصی و عاداتی که برای رسیدن به اهداف‌تان لازم هستند، دست یافته‌اید. اگر شما به وضوح می‌توانید تصور کنید که به اهداف خود جامه‌ی عمل پوشانیده‌اید، پس این تصویر را آن‌قدر در ذهن‌تان نگه دارید تا در نهایت به واقعیت بپیوندد.

در کتاب مقدس گفته شده‌است که، “انسان همان است که در قلب‌اش بدان می‌اندیشد” (امثال ۲۳: ۷). انسان همان چیزی خواهد شد که بدان فکر می‌کند، بنابراین خودتان را نه اینی که در حال حاضر هستید، بلکه چیزی که دوست دارید باشید ببینید. ناپلئون هیل، نویسنده‌ی کتاب کلاسیکی تحت عنوانِ “بیندیشید و ثروتمند شوید” تصریح کرد، ” انسان به هر چیزی که ذهن‌اش بتواند تصور و باور کند، می‌رسد.” بنابراین دست به کار شوید و شما هم تصور کنید که به طور کامل به هدف‌تان رسیده‌اید.

۵. اهداف کوچک و دست یافتنی برای خودتان تعیین کنید.

مغز انسان ماهیتی است که دائم در تکاپو برای رسیدن به هدف است، و یک مکانیسم موفقیت دارد که فقط توسط یک هدف قابل اندازه‌گیری و دست یافتنی فعال می‌شود. بنابراین برای شروع، یک هدف بسیار کوچک برای خودتان تعیین کنید، این هدف باید در حدی باشد که شما بتوانید به آن دست بیابید. به عنوان مثال اگر شما می‌خواهید یک کتاب بنویسید، هدف‌تان برای شروع این باشد که مقالات کوتاه بنویسید، مثلا یک بار در هفته درباره‌ی موضوع مورد نظر خودتان (احتمالا مرتبط با موضوعی که می‌خواهید در موردش کتاب بنویسید). اطمینان حاصل کنید که مقاله‌تان بیش از ۳۰۰ کلمه نباشد. کوتاه و ساده بنویسید.

هنگامی که با نوشتن مقاله‌ها چند موفقیت کوچک به دست آوردید، مغزتان طراحی مجدد خود را شروع می‌کند، و شما را مجددا به عنوان یک تکمیل‌کننده تعریف می‌کند، نه به عنوان آدمی که در میانه‌ی راه کنار می‌کشد – و برای مغزتان تبدیل به کسی می‌شوید که از پیروزی تکمیل هدف لذت می‌برد. و همان طوری که مغزتان بازنویسی سابقه‌ی شخصی شما را آغاز می‌کند، ذهن‌تان نیز عضلات ذهنی مثبت و قوی ایجاد می‌کند، و سپس اعتماد به نفس‌تان بهبود می‌یابد- که همه‌ی این‌ها در نهایت شما را برای رسیدن به اهداف بزرگ‌تر قوی‌ خواهد کرد.

۶. نسبت به کسی پاسخگو باشید.

این یکی از قدرتمندترین ابزارها برای رشد نظم و انضباط شخصی و حداکثر کارآمد بودن است. به کسی بگویید که دنبال رسیدن به چه چیزی هستید و از او بخواهید همواره شما را در موضع یک پاسخگو قرار دهد تا به این ترتیب نه تنها رودی از شور و اشتیاق در وجود شما جاری می‌شود، بلکه مجبور می‌شوید نتیجه-گرا باشید که خود کلیدی با ارزش برای رسیدن به موفقیت است. شما متوجه پافشاری در انضباط شخصی روزانه‌تان خواهید شد به دلیل این که واقعا می‌خواهید به آن‌چه به دیگران گفته‌اید پایدار بمانید.

این اصل به شخص من خیلی کمک کرده‌است. همسر من، اِما، اولین شخصی است که در مورد هدف‌ام با او صحبت می‌کنم. یادم می‌آید که وقتی می‌خواستم کتابی را در طول چهار ماه بنویسم، اولین کاری که کردم این بود که ایده‌ام را با همسرم در میان گذاشتم. و از آن‌جا که به صورت شفاهی به او تعهد داده بودم، با تمام چالش‌ها و دلسردی‌ها برای تکمیل این کتاب در زمان تعیین شده مقابله کردم. این روش واقعا موثر است.

۷. دست به کار شوید و اقدام کنید.

اقدامات مربوطه و سازگار عوامل معجزه‌آسایی هستند که رویایی مبهم را به واقعیتی ملموس تبدیل می‌کنند. بعد از اینکه تمام مراحل بالا را رعایت کردید، وقت آن می‌رسد که دست به کار شوید. نوشتن آن‌چه را واقعا می‌خواهید، و دلیل آن را بنویسید. سپس هر روز گام‌هایی کوچک و دست‌یافتنی در جهت رسیدن به هدف‌تان بردارید.

با این حال شما باید درک کنید که در آغاز کار سختی‌هایی خواهید داشت. اما هنگامی که یک عادت شکل بگیرد، روند کار برای‌تان آسان‌تر می‌شود. گفته می‌شود که دو نوع اراده برای موفقیت لازم است؛ اراده برای شروع کار و اراده برای استقامت به خرج دادن تا زمان پایان کار.

بنابراین، آن‌چه باید انجام دهید این است که از میان سختی‌ها بگذرید و پر جرات باشید. تسلیم نشوید! روانشناسان به ما می‌گویند که عادت اغلب بین ۲۱ تا ۳۰ روز پس از انجام مستمر و بدون وقفه‌ی کاری ایجاد می‌شود. بنابراین، هرگز دست از تکمیل اهداف کوچک روزانه‌تان نکشید تا زمانی که اصلا فکر متوقف کردن کار به سرتان نزند. وقتی به این‌جا برسید، یک عادت مثبت متولد شده‌است. شما همین الان بزرگ‌ترین تک کلید کارایی و بایستگی شخصی را یاد گرفتید؛ و در مسیر خود برای ایجاد یک زندگی تمربخش و موفق هستید! و مهم‌ترین فضیلت را برای شادی و موفقیت به دست آورده‌اید – انضباط شخصی.

بهتر است شما را با کلمات خردمندانه‌ی رالف والدو امرسون، مقاله نویس و شاعر آمریکایی ترک کنم: “کسی که هر روز بر کمی از ترس‌های‌اش غلبه نمی‌کند، راز زندگی را نیاموخته‌ است.”