موفقیت چیست : واقعا چیست ؟

در این نوشتار به این پرسش پاسخ داده می شود که موفقیت چیست . این نوشتار در صدد تبیین موفقیت نیست بلکه بر آن است مصادیق واقعی موفقیت در زندگی را بررسی کند و به سوال موفقیت چیست پاسخ دهد.

اخیرا پدرم، که در کرواسی زندگی می‌کند، در مادرید اسپانیا، به دیدن من آمد. مادرید جایی است که در طول ۲ سال گذشته در آن زندگی کرده‌ام، مدرک کارشناسی ارشدم را گرفتم و در پی جنون و آدرنالین ناشی از شغل‌ام، که تمام زندگی‌ام را گرفته بود، به معنی واقعی کلمه آرامش درونی را یافتم.

نقل مکان به جایی که حتی یک نفر را نمی‌شناختم ترسناک بود، حتی از آن ترسناک‌تر، خروج از منطقه‌ی امن‌ام بود که رنگ موفقیت داشت و سبک زندگی زیبایی در آن داشتم، این برای من قدم عظیمی بود. نه فقط به خاطر این‌که همه‌ی چیزهایی را که ساخته بودم پشت سر جا گذاشتم، بلکه به خاطر این‌که کاری کردم که بیش‌تر آدم‌ها هرگز نمی‌کنند. من ضمیرم را خواب کردم و خودم را مجبور کردم غرق شوم یا شنا کنم، خودم را مجبور کردم یاد بگیرم و بفهمم چه کسی هستم و می‌خواهم به کجا بروم. هرچند مثل یک وظیفه‌ی آسان به نظر می‌رسد، اما بزرگ‌ترین فرصتی بود که زندگی به من داده‌است. من فکر می‌کنم یکی از بزرگ‌ترین ترس‌های ما آدم‌ها این است که گرگی تنها در برابر دنیا باشیم، چون نمی‌دانیم چه کسی هستیم.

در طول مدت اندیشیدن به خود و مکاشفه لحظات ناامیدی زیادی را تجربه کردم. با این حال در این سفر روی ساختن “عضلات روحانی” خودم تمرکز کردم تا به من این قدرت را بدهد که هر وقت نفسم سرکشی کرد با آن مبارزه کنم. در این دوره یاد گرفتم ترس‌ها و تردیدهایی را که نسبت خودم داشتم از بین ببرم. از آن احساس تردید به خود و وسوسه‌های نفس که شبیه تنگناهراسی بود، اثری نبود. یاد گرفتم به خودم ایمان داشته‌باشم، که این یک فرصت دیگر برای من فراهم کرد تا در زندگی‌ام با همه‌ی شرایط رو به رو شوم، بدون این‌که به دنبال نظر مثبت دیگران باشم.

این تجربه باعث شد من به موفقیت و این‌که واقعا معنی موفقیت چیست فکر کنم، که من را به همان دیدار با پدرم برمی‌گرداند! تصمیم من مبنی بر این‌که وقت باکیفیتی را با پدرم بگذرانم باعث شد روح‌ام در سطح کاملا متفاوتی به لرزه دربیاید، و این جنبش باعث شد به دنیایی که امروز در آن زندگی می‌کنیم فکر کنم.

برای همین سوالی برای‌تان مطرح می‌کنم.

کدام‌یک رضایت‌بخش‌تر است؟

الف) بازگشتن به ریشه‌های خانواده و سپری کردن وقت باکیفیت با آدم‌هایی که عاشق‌شان هستید و عاشق‌تان هستند.

ب) گرفتن تایید اجتماعی از دیگران در فضای مجازی و احساس پذیرفته‌شدن و “شهرت”؟ ممکن است اکنون پاسخ این سوال بدیهی به نظر برسد، با این حال من پی‌برده‌ام دلایل اصلی بسیاری از تصمیم‌های ما حول نظر مساعد دیگران می‌چرخد.

ما هرگز نمی‌توانیم مقایسه کنیم چه‌کسی زمان بهتری داشته‌است یا چه‌چیزی یک فرد را کامل‌تر می‌کند. هر فرد متفاوت است و برداشت متفاوتی از لحظات و تجربیات دارد، و پذیرش آن به نوبه‌ی خود، یک چالش بزرگ است. من شخصا باور دارم مقصد نهایی ما در سفر زندگی، که در آن به مسیرهای مختلف کشانده می‌شویم تا بر چالش‌ها غلبه کنیم، باید پیروی از آرامش درونی و پذیرش شخصی باشد.

فرار کردن از خودتان، یا تظاهر به این‌که شخص دیگری هستید، هرگز به شما احساس کامل شدن نمی‌دهد. تظاهر به این‌که شخص یا چیز دیگری هستید، چیزی جز استرس و درد عاطفی نصیب‌تان نمی‌کند، که نتیجه‌اش حتی فاصله‌ی بیش‌تر بین شما و ظرفیت و موفقیت حقیقی‌تان است.

ما هر روز با سلفی‌ها، تازه‌ترین گرایش‌های برخط، زندگی فریبنده‌ی ثروتمندان و آدم‌های مشهور بمباران می‌شویم، و فهرست این بمباران‌ها هم‌چنان ادامه دارد. با سر و صدای دائمی و مصرف مداوم این داروی برخط قرن ۲۱‌ام محاصره شده‌ایم. مهم‌ترین بخش روزمان صرف اطلاع‌ها(نوتیفیکیشن‌ها) از افزاره‌های اجتماعی‌مان می‌شود. این چیزی است که در واقع دارد بخش تهی درون ما را پر می‌کند و نیاز به تایید اجتماعی را در ما تقویت می‌کند. آدم‌ها برده‌ی تلفن‌های‌شان شده‌اند. هرچه آدم‌ها وقت واقعی کم‌تری را برای با هم بودن صرف می‌کنند، من به این فکر فرو می‌روم که بدون اینترنت چگونه وقت‌شان را سپری خواهندکرد. آیا روی موفقیت و رشد شخصی تمرکز خواهندکرد، یا راه دیگری برای تایید اجتماعی و پرت کردن حواس‌شان پیدا می‌کنند؟

من به واسطه‌ی حرفه‌ام، با چهره‌های زیادی مصاحبه کرده‌ام که به دستاوردهای‌شان خیلی افتخار می‌کنند، و اعتراف می‌کنم فهمیده‌ام موفقیت و انرژی‌شان بی‌نهایت تاثیرگذار و الهام‌بخش بوده‌است. با این حال با تعمق بیش‌تر متوجه شده‌ام همه‌ی چیزهایی که برای آدم‌های “عادی” پیش پا افتاده است، مانند داشتن پیوندهای خانوادگی قوی، دوستی‌ها و روابط واقعی، چیزهایی هستند که بیشتر این آدم‌های “موفق” می‌کوشند داشته‌باشند.

برای من، بازگشتن به ریشه‌هایم و کشف ارزش‌هایم و ایمان آوردن به خودم اساس موفقیت را ساخته‌است. تجربه کردن محیط‌ها و آدم‌های جعلی بسیار به واسطه‌ی حرفه‌ام، باعث شده‌است قدر جایی را که از آن آمده‌ام، و چیزهایی را که از زادگاه کوچک‌ام کورچولا، واقع در کرواسی یاد گرفته‌ام بدانم، زادگاهی که در آن اثری از چراغ‌های راهنمایی و رانندگی نیست.

تشخیص توازن وقت کار/وقت شخصی تلاش زیادی برده‌است. در بعضی شرایط به قدری احساس تهی بودن کردم که فقط تعلیمات روحی قدرتمند و در آغوش گرفتن ارزش‌های ساده‌ی مربوط به حرفه‌ام، به من قدرت و آرامش درونی می‌دهد تا به پیش‌رفتن ادامه بدهم.

من کاملا موافق هستم که کسب موفقیت در زندگی حرفه‌ای احساسی بی‌نهایت رضایت‌بخش است. با این حال، اگر بتوانید فردی شوید که نمی‌گذارد موفقیت او را تغییر دهد و به جای این‌که موفقیت به ذهن‌اش راه پیدا کند، وارد قلب‌اش می‌شود، یکی از ویژگی‌های آدم‌های خیلی موفق را دارید و این به نوبه‌ی خود یک موفقیت است.

بنابراین، چرا آدم‌ها وقتی موفقیت‌شان را در فضای مجازی به اشتراک می‌گذارند کم‌تر احساس موفقیت می‌کنند، یا خودشان را با گرایش‌ها و استانداردهای دنیا منطبق می‌کنند؟

چرا اگر آدم‌ها در یک روستا زندگی کنند و در یک پنت‌هوس زندگی نکنند، کم‌تر احساس موفقیت می‌کنند؟

نباید این‌گونه باشد، آنها باید به خاطر متفاوت بودن‌شان به خودشان ببالند و به خاطر فردی که هستند احساس موفقیت کنند.

من در پاسخ به این پرسش که موفقیت چیست به این‌ها باور دارم:

موفقیت یعنی پیوندهای خانوادگی قوی.

موفقیت یعنی ارزش‌های خودتان را بدانید و به آنها احترام بگذارید.

موفقیت یعنی بتوانید بدون نیاز به تایید اجتماعی احساس شادی کنید.

موفقیت یعنی دلسوز باشید تا به فرد نیازمند کمک کنید.

موفقیت یعنی بتوانید از احساس‌تان صحبت کنید.

موفقیت یعنی قادر باشید اجازه ندهید نفس‌تان مانع‌تان شود.

این تعریف من از موفقیت است.

“موفقیت تحقق مداوم یک آرمان ارزشمند است.”