vestigial - sideband transmitter


اصطلاح
برق و الکترونیک
32 حرف
4 کلمه
معانی و توضیحات
فرستنده باند جانبي نيمه کاره ~ فرستنده اي که در يک باند جانبي و بخشي از باند جانبي ديگر را به طور دلخوا ارسال مي کند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت vestigial - sideband transmitter معنی vestigial - sideband transmitter معنی vestigial - sideband transmitter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک vestigial - sideband transmitter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
V. fast
تخصيص ويژگيهاي 28kb/s مودهاي V.fast ~ که از مجموعه تراشه بين المللي راکول استفاده مي کند به طور کامل يا مودمهاي v.34 ~ سازگار نيستند .

VFRconditions
شرايط VFR شرايط آب و هواي يکسان يا بهتر از حداقل شرايط از پيش تعريف شده براي پروازهاي تحت قواعد پرواز ديداري .

VHFantenna
انتن ~ وي - اچ - اف ~ هر نوع آنتن طراحي شده براي عملکرد در باند وي - اچ - اف از 30 تا 300mhz ~ که براي دريافت تلويزيوني وي - اچ - اف ~ دريافت راديويي اف ام و مخابرات راديويي مناسب است .

VHF channal
کانال وي اچ اف ~ يکي از کانالها تلويزيوني 6MHZ تخصيص داده شده با اعداد 2 تا 13 کانالهاي 4-2 روي 72MHZ - 57، 5-6 ~ روي 88MHZ -76-13-7 ~ روي 216MHZ -174 .

VHFhoming adapter
اداپتور هدايت وي اج اف ~ آداپتور هدايت که در محدوده وي اچ اف ~ کار مي کند .

VHF/UHF direction finder
جهت ياب وي اچ اف / يو اچ اف ~ جهت ياب راديويي زميني قابل استفاده به تنهايي با همراه با رادار مراقب فرودگاه .

via
ميان راه ~ 1. مسير رسناي قرار گرفته مابين لايه هاي فلزي شده در مدار مجتمع براي بر قراري اتصال عمودي بين دو يا چند لايه فلز مجزرا شده بالا يه هاي عايق ~ .2 . در بردهاي مدار چند لايه ، سوراخ عمودي ايجاد شده که مسير رسانايي را بين دو يا چند لايه رسانا ايجاد مي کند . 3. ~ در مدارهاي مجتمع ريز موج ( mmi ...

vibrating- reed magnetometer
مغناطيس سنج زبانه - مرتعش ~ ابزاري که ميدانهاي مغناطيسي را ثبت اثر آنها روي ارتعاشهاي زبانه هاي تحريک شده با ميدان مغناطيسي متناوب اندازه مي گيرد .

vibrating - reed rectifier
يکسوساز زبانه - مرتعش ~ قطعه الکترومغناطيسي که موج متناوب را با معکوس کردن اتصالها بين خط توان وبار ،با هر بار عوض شدن جهت در جريان متناوب ،يکسو مي کند. اتصالهاي معکوس شونده روي زبانه مرتعشي از ماده مغناطيسي قرار دارند که پيچک حامل جريان متناوب ري آن عمل مي کند، به طوري که زبانه به طور همزمان با جر ...

vibration; oscillation
ارتعاش ؛ نوسان ~ تغيير متناوب در موقعيت جسم ، مانند آونگ يا ديافراگم بلندگويي که از جريان سينوسي انرژي مي گيرد .