Bragg scattering


اصطلاح
برق و الکترونیک
16 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
پراکندگي براگ ~ پراکندگي پرتوهاي ايکس و نوترونها در بلور توسط اتمهاي با فواصل منظم ، که براي آنها تداخل سازنده تنها در زاويه هاي معيني موسوم به زاويه ي براگ رخ مي دهد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت Bragg scattering معنی Bragg scattering معنی Bragg scattering به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک Bragg scattering در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
Bragg's law
قانون براگ ~ قانوني که شرايط مورد نياز براي بازتاب پرتوهاي ايکس با حداکثر شدت را در بلور بيان مي کند.

Bragg spectrometer; crystal specteometer ; ionization spectrometer
طيف سنج براگ ؛ طيف سنج بلور ؛ طيف سنج يونش ~ وسيله اي براي تحليل ساختار بلور به کمک پرتوهاي ايکس ، که در آن باريکه اي از پرتوهاي ايکس به سمت وجه معيني از بلور هدايت مي شوند و باريکه ي بازتابنده در اتاقک يونش با موقعيت مناسب آشکار مي شود. با چرخش بلور ، زواياي مربوط به قانون براگ به صورت قله هاي تيز ...

braided wire
سيم بافته ~ لوله اي از سيم هاي نازک که به عنوان حفاظ دور يک رسانا يا کابل بافته شده است ، همچنين در کابلهاي مسطح از آن به عنوان نوار زمين استفاده مي شود.

brain wave
موج مغزي ~ نوسان موزون ولتاژ بين قسمتهاي مختلف مغز در محدوده ي تقريبي 1 تا 60 هرتز و 10 تا 100 ميکروولت . اگر بسامد زير 9 هرتز باشد موج دلتا ، اگر بين 9 تا 14 هرتز باشد موج آلفا و براي بسامد بالاي 14 هرتز موج بتا ناميده مي شود.

branch
شاخه؛ انشعاب ~ 1. بخشي از شبکه که داراي دو يا چند عنصر دوسر به صورت سري است . 2. محصول به دست آمده از يک مد واپاشي در هسته اي پرتوزا که داراي دو يا چند مد واپاشي است . 3. قطعه خطي که دو گره را به هم يا يک گره را به خودش متصل مي کند.4. مجموعه اي از دستور العمل هاي رايانه اي که بين دو دستورالعمل شرطي ...

branch instruction
دستورالعمل انشعاب ~ دستورالعملي که بسته به شرايط تعيين شده توسط رايانه در حين اجراي برنامه ، منجر به انتخاب زير برنامه هاي جانشين از سوي رايانه مي شود.

branch point; junction point
نقطه ي انشعاب ؛ نقطه ي اتصال ~ 1. سر مشترک بين دو يا چند شاخه از شبکه ، يا سر واقع در شاخه اي از شبکه ~ 2. محلي در برنامهي رايانه اي که در آن بين دو يا چند انتخاب تصميم گيري مي شود.

branch transmittance
ضريب انتقال شاخه ~ نسبت سيگنال خروجي به سيگنال ورودي در شاخه.

breadboard circuit; brassboard circuit
مدار تخته آزمايشي ~ مدار اوليه يانمونه براي اثبات امکان پذيري طرح ، اصل ، مدار ، يا سيستم بدون در نظر گرفتن ملاحظات جانمايي اقتصادي يا بهينه سازي و بسته بندي آن.

break
وقفه ، ترک ~ 1. قطع موقت ارسال راديويي مثلاُ براي ارسال در جهت مخالف 2. عيبي در مدار .