braided wire


اصطلاح
برق و الکترونیک
12 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
سيم بافته ~ لوله اي از سيم هاي نازک که به عنوان حفاظ دور يک رسانا يا کابل بافته شده است ، همچنين در کابلهاي مسطح از آن به عنوان نوار زمين استفاده مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت braided wire معنی braided wire معنی braided wire به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک braided wire در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
brain wave
موج مغزي ~ نوسان موزون ولتاژ بين قسمتهاي مختلف مغز در محدوده ي تقريبي 1 تا 60 هرتز و 10 تا 100 ميکروولت . اگر بسامد زير 9 هرتز باشد موج دلتا ، اگر بين 9 تا 14 هرتز باشد موج آلفا و براي بسامد بالاي 14 هرتز موج بتا ناميده مي شود.

branch
شاخه؛ انشعاب ~ 1. بخشي از شبکه که داراي دو يا چند عنصر دوسر به صورت سري است . 2. محصول به دست آمده از يک مد واپاشي در هسته اي پرتوزا که داراي دو يا چند مد واپاشي است . 3. قطعه خطي که دو گره را به هم يا يک گره را به خودش متصل مي کند.4. مجموعه اي از دستور العمل هاي رايانه اي که بين دو دستورالعمل شرطي ...

branch instruction
دستورالعمل انشعاب ~ دستورالعملي که بسته به شرايط تعيين شده توسط رايانه در حين اجراي برنامه ، منجر به انتخاب زير برنامه هاي جانشين از سوي رايانه مي شود.

branch point; junction point
نقطه ي انشعاب ؛ نقطه ي اتصال ~ 1. سر مشترک بين دو يا چند شاخه از شبکه ، يا سر واقع در شاخه اي از شبکه ~ 2. محلي در برنامهي رايانه اي که در آن بين دو يا چند انتخاب تصميم گيري مي شود.

branch transmittance
ضريب انتقال شاخه ~ نسبت سيگنال خروجي به سيگنال ورودي در شاخه.

breadboard circuit; brassboard circuit
مدار تخته آزمايشي ~ مدار اوليه يانمونه براي اثبات امکان پذيري طرح ، اصل ، مدار ، يا سيستم بدون در نظر گرفتن ملاحظات جانمايي اقتصادي يا بهينه سازي و بسته بندي آن.

break
وقفه ، ترک ~ 1. قطع موقت ارسال راديويي مثلاُ براي ارسال در جهت مخالف 2. عيبي در مدار .

break-before-make contacts
اتصالهاي قطع-قبل از- وصل ~ اتصالهايي که مدار را پيش از وصل ديگر ،قطع مي کنند.

breakdown
شکست ~ 1. تخليه ي مخرب در عايق که به صورت افزايش ناگهاني و شديد جريان گذرنده از عايق بر اثر خرابي کامل بآن تحت تنش الکتروستاتيکي روي مي دهد. ~ 2. شورع تخليه مطلوب بين الکترود در گاز با ولتاژ وقوع اين شکست به چگالي گاز ، شکل الکترود ، فاصله الکترود ها از هم ،و ~ قطبيت آن بستگي دارد . 3. افزايش بدون ...

breakdown diode
ديود شکستي ~ نوعي ديود نيمرسانا کهدر آن مکانيزم شکست ولتاژ معکوس بر اساس اثر زنر يا اثر بهمني است.