capacitive load


اصطلاح
برق و الکترونیک
15 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
بار خازني ~ باري که رآکتانس خازني آن بيش از رآکتانس القايي است . اين بار داراي جريان پيشفاز است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت capacitive load معنی capacitive load معنی capacitive load به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک capacitive load در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
capacitive post
ميله ي خازني ~ ميله يا پيچي فلزي که عمود بر ميدان الکتريکي موجبر قرار مي گردد و سوسپانس خازني براي تنظيم يا تطبيق موجبر فراهم مي کند .

capacitive reactance
راکتانس خازني ~ راکتانس مربوط به ظرفيت يک خازن يا مدار . مقدار آن از رابطه ي 27 اف سي ر 1/6 به دست مي آيد که در آن بسامد بر حسب هرتز و سي ظرفيت بر حسب فاراد است . رآکتاني خازني بر حسب اهم بيان مي شود.

capacitive transducer
تراديسنده ي خازني ~ عنصري که تغييرات ظرفيت متغيرهايي نظير شتاب ، تغيير مکان ، شارش ، سطح شاره ، نيرو، خلأ ، فشار ، سرعت ، و امواج صدا را حس مي کند.

capacitive tuning
تنظيم خازني ~ عمل تنظيم با استفاده از خازن متغير .

capacitive window
پنجره ي خازني ~ ديافراگمي رسانا واقع در يک يا هر دو ديواره ي جانبي موجبر که اثر آن معادل با سوسپانس خازني موازي با موجبر است.

capacitor
خازن سي ~ عنصري متشکل از دو صفحه ي رسانا که توسط يک ماده ي دي الکتريک نظير هوا، کاغذ، ميکا، سراميک ، شيشه، يا پلي استر از هم جدا شده اند. خازن انرژي الکتريکي را ذخيره مي کند ، و جريان متناوب را بسته به مقدار ظرفيت خود و بسامد جريان عبور مي دهد. قبلاُ condenser ~ ناميده مي شد.

capacitor color code
رمز گذاري خازن ~ روشي براي مشخص کردن مقدار يک خازن با استفاده نقاط يا نوار هاي رنگي .

capacitor-input filter
پالايه ي ورودي -خازني ~ پالايه اي در منابع تغذيه که خازن موازي آن اولين عنصر بعد از يکسو ساز است.

capacitor integrator
انتگرالگير خازني ~ مداري شامل يک خازن که جريان گذرنده از آن متناسب با تابعي است که بايد از آن انتگرال گرفته شود. ولتاژ خازن بعد از زمان مشخص برابر با انتگرال تابع خواهد بود . از اين مفهوم در مدارهاي قياسي - به - رقمي استفاده مي شود.

capacitor microphone; electrostatic microphone
ميکروفون خازني ~ ميکروفوني متشکل از يک ديافراگم فلزي انعطاف پذير و يک صفحه فلزي محکم که در مجموع خازني دي الکتريک هوا را يه وجود مي آورند . امواج صدا موجب ارتعاش ديافراگم و تغيير ظرفيت خازن مي شوند که بعداُ توسط تقويت کننده هاي مناسب به سيگنال تبديل مي شود.