control character


اصطلاح
برق و الکترونیک
17 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
نويسه ي کنترل ، نويسه ي فرمان ~ نويسه اي که ظاهر شدن آن در برنامه يا متن خاص ، موجب شروع ، اصلاح ، يا توقف عمل کنترل در کامپيوتر يا بجهيزات مرتبط با آن مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت control character معنی control character معنی control character به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک control character در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
control circult
مدار کنترل ~ 1. داري که عملي را در يک ماشين ، وسيله ، يا سيستم کنترل مي کند ~ 2 . يکي از مدارهايي که به دستورالعملهاي موجود در برنامه کامپيوتر ي پاسخ مي دهد . 3. مداري که سيم پيچ کنترل تقويت کننده مغناطيسي را تغذيه مي کند .

control counter
شمارشگر کنترلي ~ مداري در کامپيوتر که محل ذخيره ي دستورالعمل بعدي ک بايد اجرا شود را ثبت مي کند .

control electrode
الکترود کنترل ~ الکترودي در لامپ الکتروني که جريان بين دو يا چند الکترود ديگر ~ را بر ~ قرار مي کند يا تغيير مي دهد .

control element
عنصر کنترل ~ کامپيوتري با معماري و پردازش موازي و توالي معيني از دستورالعملها که توسط چندين پردازنده اجرا مي شود .

control grid
شبکه کنترل ~ الکترودي در لامپ الکتروني که معمولاً بين آند و کاتد قرار مي گيرد و جريان آند را کنترل مي کند .

controlled avalanche device
قطعه بهمني کنترل شده ~ قطعه اي نيمه رسانا که بيشترين و کمترين ولتاژ شکست بهمني آن به دقت مشخص شده است و مي تواند جهشهاي ناگهاني ولتاژ ~ را در اين منطقه بهمني به صورت نا محدود و بدون هيچگونه اسيبي جذب کند .

lcontrolled - carrier modulation , floating - carrier modulation , variable - carrier ~ codulation
مدوله کننده ي حامل - کنترل شده ~ نوعي روش مدوله کننده ي که با تغيير دامنه موج حامل به صورت خودکار ، تغييرات مربوط به مدوله کننده ي معمولي دامنه حاصل را خنثي مي کند و در نتيجه در صد مدوله کننده ي را در تمام زمانها ثابت نگه مي دارد .

controller
کنترل کننده ~ 1. مداري الکتريکي يا الکترومکانيکي که با ارسال سيگنالهاي مناسب از طريق سيم ، هوا ، يا آب عملي را کنترل مي کند . ارسال را مي توان به صورت اکوستيک ، راديويي ، يا زير قرمز انجام داد ، به عنوان مثال مي توان از کنترل کننده هاي راه دور دستگاههاي صوتي / تصويري و کنترل کننده هاي راديويي براي ...

control point
نقطه کنترل ~ مقداري از متغير کنترل شونده که سيستم کنترل خودکار آن را تثبيت مي کند .

control register
ثبات کنترل ~ ثباتي که مشخصات دستورالعمل بعدي را که بايد توسط کامپيوتر اجر ا شود در خود ذخيره مي کند .