critical field , cutoff field


اصطلاح
برق و الکترونیک
29 حرف
5 کلمه
معانی و توضیحات
ميدان بحراني ، ميدان قطع ~ کوچک ترين مقدار نظري براي چگالي شار مغناطيسي پايداري که بتواند از رسيدن الکترون گسيل شده با سرعت صفر از کاتد مگنترون به آند آن جلو گيري کند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت critical field , cutoff field معنی critical field , cutoff field معنی critical field , cutoff field به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک critical field , cutoff field در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
critical flicker frequncy
بسامد لرزش بحراني ~ بسامد ي که در آن حس مي شود منبع نور از حالت پالسي به حالت پيوسته تغيير کدره است . کوچک ترين بسامدي که در آن تصوير تلويزيوني لرزش نخواهد داشت در حدود 60 هرتز است .

critical frequency , cutoff frequency
بسامد بحراني ، بسامد قطع ~ بيشترين بسامدي که در آن موج راديويي عمودي توسط يون سپهر بازتاب مي شود . سيگنالهاي راديويي با بسامد بيشتر از بسامد بحراني بدون بازتاب از يون سپهر عبور خواهند کرد .

critical inductance
القا کتايي بحراني ~ کمترين القا کنايي لازم براي چوک ورودي در يکسو ساز تمام موج که مانع از صفر شدن جريان آن در تمام زمانها مي شود .

critical magnetic field
ميدان مغناطيسي بحراني ~ ميداني که کمتر از آن ماده ي ابر رسانا در دماي مشخص و در غياب جريان ، به حالت ابر رسانايي مي رود و براي ميدانهاي بيشتر از آن در حالت عادي خود قرار خواهد داشت .

critical flicker frequency
بسامدي که درآن حس مي شود منبع نور زا حالت پالسي به حالت پيوسه تغيير کرده است ~ کوجکترين بسامدي که در آن تصوير تلويزيوني لرزش نخواهد داشت در حدود 60 هرتز است .

critical frequency ,cutoff frequency
بسامد بحراني ~ ، بسامد قطع ~ بيشترين بسامدي که در آن موج راديويي عمودي توسط يون سپهر بازتاب مي شود سيگنالهاي راديويي با بسامد بيشتر از بسامد بحران بدون بازتاب از يون سپهر عبور خواهند کرد .

critical inductance
القا کنايي بحراني ~ کمترين القاکنايي لازم براي چوک ورودي در يکسو ساز تمام موج که مانع از صفر شدن جريان آن در تمام ~ زمانها مي شود .

critical magnetic field
ميدان مغناطيسي بحراني ~ ميداني که در کمتر از آن ماده ي ابر رسانا ، در دماي مشخص و در غياب جريان ، به حالت ابر رسانايي مي رود و براي ميدانهاي بپشتر از آن در حالت عادي خود قر ار خواهد داشت .

critical path
مسير بحراني ~ در مدارهاي کامپيوتري ، نوعاً به طولاني ترين مسير رساناي مدار گفته مي شود ~ که آهنگ پالس ساعت کل مدار را تعيين مي کند .

critical temperature
دماي بحراني ~ دمايي که در کمتر از آن ماده ابر رسانا ، در غياب جريان و ميدانهاي مغناطيسي خارجي ، به حالت ابر رسانايي مي رود و براي دماهاي بيشتر از آن در حالت عادي خود قرار خواهد داشت .