dish


اصطلاح
برق و الکترونیک
4 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
بشقاب ~ نوعي بازتابنده ي کاو که سطح آن سهمي شکل يا بخشي از يک کره است و در آنتنهاي ريز موج استفاده مي شود. محيط آن معمولاً دايره اي است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت dish معنی dish معنی dish به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک dish در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
disk
ديسک ~ منظور از اين اصطلاح در الکترونيک معمولاً ديسک حافظه است.اين ديسکها معمولاً به شکل صفحات نرم پلاستيکي با پوشش اکسيد هستند که در بدنه اي از پلاستيک سخت قرار مي گيرند و فلاپي ديسک يا ديسک (diskette) ناميده مي شوند.نوع ديگر آنها صفحات سخت آلومينيمي با پوشش فلزي و مغناطيسي هستند که در سخت ديسک گر ...

disk drive
ديسک گردان؛ ديسک روان ~ حافظه انبوه ي يا ثانويه رايانه ها که داده ها را روي يک يا چند سطح از محيط حافظه مغناطيسي ديسک مانند ذخيره يا بازخواني مي کند.ديسکها در زير هدهاي الکترومغناطيسي به چرخش در مي آيند. ديسک گردان مي تواند با خاوندن داده هاي رقمي از حافظه آنها را روي ديسکها بنويسد و يا برعکس اطلاع ...

disk operating system
سيستم عامل ديسکي [داس] ~ برنامه اي نرم افزاري که فعاليتهاي يک سيستم رايانه از جمله تجهيزات جانبي آن را مديريت مي کند.اين برنامه اولويتهاي کاري را تعريف مي کند،موقعيت داده ها در حافظه ي نيمرسانا و ديسکي را تعيين و تمام پرونده ها به صورتي که سازنده اين برنامه را در سخت -ديسک رايانه نصب نکرده باشد ،کا ...

disk-seal tube
لامپ ديسکي درزبندي شده ~ نوعي لامپ الکتروني که داراي الکترودهاي ديسک مانند به صورت موازي و در فواصل نزديک به هم است تا ضمن پايين آوردن ظرفيت خازني بين الکترودها توان خروجي بالايي را تا 2/5 گيگاهرتز فراهم کند.لبه هاي الکترودهاي ديسکي از طريق پوشش شيشه اي يا سراميکي بيرون آورده شده اند و به عنوان اتص ...

disk storage
حافظه ديسکي ~ ذخيره داده ها به شکل رقمي روي ديسک مغناطيسي به گونه اي که قابل نوشتن ، خواندن يا پاک کردن باشد.يکي از وسايل جانبي رايانه محسوب مي شود. ديسک با دستيابي تصادفي به وسيله يک موتور در زير هدهاي الکترومغناطيسي خواندن/نوشتن مي چرخد. نمونه هاي آن عبارت انداز hard-disk drive ( نوع وينچستر) dis ...

disk-type motor ; printed-circuit motor; pancake motor
موتور ديسکي ؛موتور مدار چاپي ~ نوعي موتور « دي سي» آهنرباي دائم با روتري سسبک و از جنس فايبر- گلاس اپوکسي ( جي اف اي) که به دليل پاسخ سريع و سرعت زياد خود در سيستمهاي سروويي استفاده مي شود که در آن روتورهاي معمولي به دليل لختي بيش از حد مناسب نيستند . در اين موتور ، سيم پيچهاي پيچک مسي در داخل ديسک ...

dislocation
جابه جا شدگي ~ نصي در آرايش هندسي اتمهاي بلور .

disperse
پراکنده ساختن ~ عملي در پردازش داده ها که طي آن گروههايي از اقلام ورودي در بين گروههاي زيادتري در خروجي توزيع مي شوند.

dispersion
پراکندگي ؛ پاشيدگي ؛ تجزيه ~ 1. فرايند جداسازي تابش با بسامد ، انرژي ، سرعت يا مشخصه متفاوت. منشور يا توري پراش نور سفيد را به مؤلفه هاي رنگي اش تجزيه مي کند. يک ميدان مغناطيسي نيز الکترونها را بر حسب سرعتشان پراکنده يا مرتب مي کند. 2. پراکنده شدن تابش ريزموج توسط مانع. 3. توزيع ذرات به دقت تقسيم ش ...

dispersive line
خط پاشنده ~ نوعي خط تأخير که هر بسامد را با زمان متفاوتي تأخير مي دهد. براي اين منظور از هر دو خط کوارتز و آلومينيمي مي توان استفاده کرد.