electronic warfare


اصطلاح
برق و الکترونیک
18 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
جنگ الکترونيکي ~ استفاده از مدارها و وسايل الکترونيکي در جنگهاي فعال و غير فعال و در فعاليتهايي نظير مراقبت ، هدايت ، مخابرات ، ناوبري و کنترل آتش سلاحها ، مراقبت توسط رادار ، سونار ، ماهواره ها و تجهيزات راديويي انجام مي شود . هدايت موشکها و ساير سلاحها به وسيله ي ( آر - اف ) و ليزر ها ، مخابرات توسط راديو ، تلفن ، تارهاي نوري ، و فراصوت ، و ناوبري به کمک ماهواره هاي ( جي پي اس ) هدايت لختي و سيستمهاي ديد درشب انجام مي پذيرد . همچنين موشکها و توپخانه ها را مي توان از طريق رادار ، ليزر تجهيزات ديد در شب و ديده باني مستقيم به کمک تلفن هدايت کرد. انفجار سرهاي جنگي نيز به وسيله ي فيوزهاي راداري يا راديويي ، سيگنالهاي ارسال شده از روي سيم ، و ميدانهاي مغناطيسي انجام مي پذيرد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت electronic warfare معنی electronic warfare معنی electronic warfare به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک electronic warfare در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
electronic watch
ساعت الکترونيکي ~ ساعتي که در آن از بلور کوارتز يا دياپازون به همراه مدارهاي الکترونيکي و باتري استفاده مي شود و دقت بيشتري نسبت به ساعت هاي مکانيکي متداول دارد .

electronic wattmeter
وات سنج الکترونيکي ~ نوعي وات سنج که با استفادده از دو ولت سنج الکترونيکي مشابه مقداري متناسب با حاصل ضرب دو ولتاژ توليد مي کنند که بر روي مقياس مدرج شده بر حسب توان قابل قرائت است . يکي از ولتاژها مربوط به ولتاژ دو سر بار و ديگري ولتاژ دوسر کي مقاومت سري با بار است .

electron image
تصوير الکتروني ~ 1. تصوير تشکيل شده در جرياني از الکترونها . چگالي الکترونها در هر نقطه متناسب با روشنايي نقطه ي متناظر در تصوير نوري است . 2. الگويي از بارهاي الکتريکي در روي يک صفحه ي عايق که در ان مقدار بار در هر نقطه تناسب با روشنايي نقطه ي متناظر در تصوير نوري است .

electron injector
تزريقگر الکترون ~ تفنگي که باريکه اي از الکترونها را به داخل محفظه ي خلأ يک طيف نگار جرمي ، بتاترون ، يا ساير شتا دهنده هاي بزرگ الکترون تزريق مي کند.

electron lens
عدسي الکتروني ~ آرايشي از الکترودها ، با يا بدون پيچکهاي کانونش مغناطيسي ، که ابعاد باريکه ي لامپ الکتروني را کنترل مي کند.

electron microscope
ميکروسکوپ الکتروني ~ ميکروسکوپي که با استفاده از يک باريکه ي الکتروني در محفظه ي خلأ و کانونش آن با عدسيهاي الکتروني ، نمونه را بزرگ نمايي مي کند. باريکه اي الکتروني توسط فيلامان گرم يک لامپ الکتروني توليد مي شود که پس از شکل دهي به وسيله ي پيچکها به روشي مشابه با ميکروسکوپ نوري تصوير را بزرگ مي کن ...

electrocordiogram
برق - قلب نگاشت ؛ الکتروکارديوگرام ؛ قلب نگاشت[ اي سي جي يا اي کي جي ] ~ نمودار ثبت شده توسط دستگاه برق - قلب نگار .

electrocardiograph
برق - قلب نگار ؛ الکتروکارديوگراف [ اي سي جي يا اي کس جي ] ~ وسيله اي براي ثبت امواج ولتاژ مربوط به سينه و اندام هاي پاييني بدن انسان که همگام با عمل قلب توليد مي شوند.

electrochemical machining
ماشين کاري الکتروشيميايي ~ نوعي فرايند برش فلزات که عکس آبکاري الکتريکي عمل مي کند. يک ولتاژ دي سي کم بين قطعه ي تحت برش و ابزاري با شکل برش مطلوب اعمال مي شود و از طريق شکاف بين آن دو الکتروليت با فشار زياد پمپ مي شود. واکنش شيميايي در شکاف منجر به خوردگي فلز از قطعه ي مورد نظر مي شود.

electrode
الکترود ~ 1. عنصري رسانا که عملياتي نظير گسيل ،جمع آوري ،يا کنترل حرکت الکترونها يا يونها در لامپ الکتروني و يا حرکت الکترونها يا حفره ها در قطعه نيمرسانا را نجام مي دهد. 2. پايانه يا سطحي که در آ« الکتريسيته از يک ماده يا محيط به ماده ي يا محيطي ديگر مي رود ،مانند الکترودهاي باتري ،يا خازن الکترول ...